وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

اختلاف رشت و انزلی؛ یک ماجرای ساختگی / «ال گیلانو» چرا «ال سنگیلانو» شد؟!

 عصرایران / فاطمه صابری

وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – زندگی و روابط روزمره مردم رشت و انزلی با با لبخند همراه است. اما اگر بی خبر از این فضا، بازی روز جمعه ملوان و سپیدرود یا برنامه ۹۰ را دیده باشید تصوری جز دشمنی نخواهید داشت…

«ال گیلانو یا گیل کلاسیکو» پیشنهاد‌های طنازانه‌ تعدادی از طرفداران فوتبال گیلان به جای کلمه «داربی» برای بازی تیم های استان با یکدیگر است.

زندگی و روابط روزمره مردم رشت و انزلی با یکدیگر هم همین قدر فانتزی و با لبخندی بر لب همراه است. اما اگر بیننده ای بی خبر از فضای دو شهر شمالی، بازی روز جمعه ملوان و سپیدرود را مشاهده کرده و پای برنامه ۹۰ نشسته باشد تصوری جز خشونت عریان و دشمنی ریشه‌دار در روابط ساکنان دو شهر هم جوار گیلان نخواهد داشت.

سابقۀ بازی تیم های گیلانی با یکدیگر و مشخصاً سپیدرود و ملوان دست کم به بیش از ۴۰ سال می رسد. ۴۰ سالی که مانند تمام بازی‌های فوتبال هیجان، کل کل و های و هوی داشته است.

اما از قدیمی های پرتعداد دو تیم که سوال کنید کمتر کسی به یاد دارد که در گذشته بخشی از استادیوم موقع بازی این تیم‌ها به دیگ خروشانی از انسان های عصبی مزاج و فحاش تبدیل می شده که با قلوه‌ سنگ و بطری های یخ زده آب و صندلی های شکسته به قصد کُشت، هوادار و بازیکنان تیم مقابل و داوران را نشانه می گرفتند.

کسی در خاطر ندارد در گذشته برای توصیف حجم خشونت بازی های دو تیم از تیترهایی مانند «السنگیلانو» استفاده شده باشد.

باید می کُشتیم تان!

۴ روز از بازی ملوان و سپیدرود در مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی و پیروزی سپیدرود، (تیم مهمان در ورزشگاه تختی انزلی) گذشته است اما در شبکه های اجتماعی هنوز حاشیه‌های این بازی داغ است و خط‌ و نشان های دو طرف عموما با فحاشی های رکیک علیه هم ادامه دارد.

همان حاشیه سازان یا تفکر مدافع این پدیده که در استادیوم تختی انزلی و بیرون ورزشگاه با سنگ و چماق به تماشاگران رشتی آسیب رساندند حالا هم در شبکه های اجتماعی می نویسند که «حق تان بود و باید می کُشتیم تان!»

چرا؟ این چرا هرگز جواب نداشته و نخواهد داشت. چون ریشه‌ای ندارد که بتوان با واکاوی و کنار زدن شاخ و برگ ها به آن رسید. حتی اگر قبل از بازی سپیدرود و ملوان نمایندگان دو شهر در مجلس هم رودرروی هم قرار گرفته باشند.

تمام ماجرا این است که از حدود ۱۰ سال قبل دو سه روز مانده به بازی تیم‌های رشتی و انزلی‌چی، چند تماشاگر عموما نوجوان و جوان ‌که احتمالا تعداد کمی از آن‌ها بیننده حرفه‌ای فوتبال هستند با کری خوانی‌های معمول در تمرینات و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ماجرا را کلید می‌زنند و در نهایت با شعارهای رکیک علیه خانواده و هویت جمعی مردمان رشت و انزلی، سنگ‌پرانی و آسیب به جان و مال عمومی و خصوصی بر آتشِ افروخته می‌دمند.

البته بی‌خِردی‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود و همین اقلیت که طبق بررسی‌های محدود در میانشان افرادی با سابقه‌ی بزهکاری و هنجارشکنی هم دیده می‌شود برای تنبیه یکدیگر حتما باید شیشه‌های اتوبوس طرفداران و بازیکنان را بشکنند و به اتومبیل‌های پلاک رشت و انزلی آسیب بزنند و باران چوب و سنگ بر سر همدیگر بریزند و چند سر و دست بشکنند چرا؟ تا به بدوی‌ترین و جاهلانه‌ترین شکل ممکن ثابت کنند که ما به شهر و تیم شهرمان تعصب داریم.

وقتی نمایش مشمئزکننده در ورزشگاه تختی محروم نداشت

هنوز آماری از خسارت های مالی و جانی که طرفداران ملوان در بازی مقابل سپیدرود برروی دست دو شهر و مردمانش گذاشتند منتشر نشده و مانند دفعات گذشته یا منتشر نمی شود و یا با ادعای «مدیریت ماجرا» با کاهش آمار و بی اهمیت جلوه دادن از کنارش عبور می‌شود.

عبوری که طی یک دهه گذشته نشان داده است نه‌تنها موثر نیست بلکه بی‌ریشه‌های این پدیده در حال تبدیل آن به یک جریان اجتماعی هنجارشکنانِ و غیرفرهنگی در دو شهر هستند.

همان جریانی که در لیگ ۹۱-۹۲ در بازی ملوان و داماش با هدف تحقیر مردم رشت و دامن زدن به مباحث جنسی دروغین پرچم تایلند را به ورزشگاه تختی انزلی بردند و ساعات طولانی نام زنان رشتی غایب در استادیوم را با رکیک ترین فحش های ممکن بر زبان آوردند. کسی به یاد ندارد که پس از این نمایش مشمئزکننده تعدادی از طرفداران ملوان ‌که مسبب این ماجرا بودند از حضور در استادیوم محروم شده باشند.

بعضی از دست اندرکاران وقت باشگاه و مدیران شهر انزلی هم در مقابل چون و چراهای مردم رشت توضیح دادند که پرچم در دست تماشاگران انزلیچی پرچم کشور مولداوی برای تشویق یکی از بازیکنان خارجی ملوان بود.

در حالی که این دروغی آشکار برای پوشاندن یک رفتار سخیف و عدم برخورد به موقع با تماشاگران و شاید ترس از برخورد با آن ها به‌واسطه نفوذ و محبوبیت فوتبال بین بندرنشینان بود. تماشاگرانی که می‌دانستند پرچم مولداوی قرمز، زرد و آبی است اما پرچمی در دست گرفته بودند که سفید، قرمز و آبی یعنی پرچم رسمی کشور تایلند بود.

اگر تصور می‌کنید که تعدادی از تماشاگران داماش در مقابل این توهین بی تفاوت نشستند و شعار «اَ بازی برگشت داره» را به‌صورت عملی اجرایی نکردند سخت در اشتباه هستید.

چون آن‌ها هم‌سال ۹۲ برای دقایقی پرچم ۵۰ متری روسیه را روی سکوهای ورزشگاه عضدی دست به دست کردند. به زعم این تماشاگران هر طرفدار ملوان اگر در سال های اخیر یک بار ورزشگاه رفته باشد متوجه می شود که کنار هم گذاشتن نام روس و انزلی چه نیشتری بر قل بشان فرو می کند.

همین بی‌توجهی‌ها و لاپوشانی‌ها و ندیده گرفتن حاشیه‌سازان باعث شد تا بار دیگر در جمعه‌ی گذشته علاوه بر فحاشی‌های ممتد به بازیکنان سپیدرود و مردم رشت از سوی تعدادی از طرفداران ملوان، جان عده زیادی به خطر بیافتد و فرهنگ چند صدساله یک شهر و استان بزرگ با درگیری‌های خیابانی که به جنگ‌های شهری شبیه بود با علامت سوال‌های زیاد مواجه شود.

رشتی ها در انزلی، انزلی چی ها در رشت

انزلی در ۳۵ کیلومتری رشت قرار دارد و صدها ساکن رشت هر هفته به انزلی می روند تا در ساحل دریایش قدمی بزنند و در رستوران‌هایش غذایی بخورند و با دوستانشان‌ که اهل این شهرند دیداری تازه کنند و برای لحظاتی با هم کرکری هایی هم داشته باشند که دروازه اروپا به ایران انزلی بوده یا رشت! و انزلی چی ها هم بگویند که مرکزیت استان گیلان حق آن ها بوده و نه رشت. هر کدام شان از مشکلات دو شهر بگویند و در نهایت با شوخی و لبخند به خانه های شرجی خود بازگردند.

اگر با حاشیه سازانی که از حدود یک دهه قبل مشغول ریشه ساختن برای یک اختلاف جعلی بودند برخوردی در خور و مانند تمام استادیوم های فوتبال دنیا می شد، تماشاگران از فحاشی به حمل پرچم کشورهای بیگانه برای تحقیر مردم شهر هم جوارشان روی نمی آوردند.

ادبیات ضد زن علیه زنان پیشروی گیلان

هرکدام از تماشاگران معترض دو طرف با ادبیات ضد زن در جغرافیایی که پیشروترین زنان ایران را در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی داشته است تماشای فوتبال را فراموش کرده و بر سر وجود هیچ، دشمن‌تراشی می‌کنند.

محور فحاشی‌های دو طرف جنسی و اتهامات عجیب به رگ و ریشه‌ی یکدیگر است. اما نمی‌دانم چند تَن از تماشاگران درباره جنگ جهانی دوم چیزی بیش از ۳ -۴ پاراگرافی می‌دانند که در کتاب تاریخ مدرسه‌شان خوانده‌اند.

رفتار این عده نشان می‌دهد که شاید فقط نام جنگ خونین جهانی دوم به گوششان رسیده و ابداً نمی‌دانند سقوط انزلی در برابر یکی از مجهزترین ارتش‌های وقت دنیا اصلا نکته‌ای عجیب نیست.

افرادی که ظاهراً با هدف شوخی و کرکری‌های فوتبالی پرچم روسیه را مقابل هواداران ملوان و بازیکنانشان ۷۲ سال بعد از شهریور ۱۳۲۰ تکان دادند شاید اطلاع نداشته باشند که «ارتش بزرگ و مجهز رضاخان» همان زمان به جز شمال در شرق و جنوب ایران هم در جریان حمله ارتش متفقین به سرعتی که ارتش شوروی وارد انزلی شده بود از هم پاشید.

اصلا فرض محال آنکه در سال ۱۳۲۰ در انزلی تجهیزات لازم برای مقابله با ارتش بزرگ شوروی وجود داشت و این شهر نتوانست در برابر دشمن مقاومت لازم را داشته باشد مگر در طول تاریخ صدها شهر و کشور در برابر تهاجمات کشورهای دیگر شکست نخورده‌اند؟ اصلا مگر در همان برهه دامنه جنگ از آستارا تا انزلی، خراسان،تبریز،کرمانشاه، همدان، قزوین و خوزستان ادامه نداشت؟

چرا راه دور برویم مگر در جنگی که صدام سه دهه پیش علیه ایران آغاز کرد ۱۳۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران در جنوب اشغال نشد؟

مگر مردم خرمشهر، مهران، قصر شیرین،نفت شهر و… بعد از مقاومت اولیه و تلفات زیاد انتخابی جز تسلیم داشته‌اند؟

در انزلی چه چیزی بیشتر از این روی داده که تعدادی نوجوان و جوان به خود اجازه می‌دهند با بدترین ادبیات به زنان فرهیخته این شهر که حتی در ورزشگاه حضور ندارند توهین کنند؟

آیا رواست که بعد از جنگ ۸ ساله هر جایی که مردم جنوب ایران حاضر می‌شوند دیگر شهروندان ایران پرچم کشور متجاوز یعنی عراق را در برابر دیدگانشان بگیرند و به آن‌ها سرکوفت بزنند که چگونه مردمانی بودید که نتوانستید از سقوط شهر جلوگیری کنید؟

آیا چنین رویکردی عقلانی، اخلاقی و انسانی است؟ کدام یک از همین نوجوانان و جوانان می‌توانند اثبات کنند که اگر شهریور ۱۳۲۰ در انزلی، قزوین و یا تبریز و خراسان حضور داشتند یک‌تنه در برابر ارتش مهاجم مقاومت می‌کردند؟

نمی‌دانم آن تعدادی که با دست‌به‌دست کردن پرچم روسیه و یا تایلند شوخی بدی را با هویت مردمان یک شهر انجام می‌دهند هرگز در کتاب‌ها، مجلات، رادیو یا تلویزیون از رنج‌های سقوط رشت در برابر مهاجمان خارجی که اتفاقا روس هم بودند چیزی شنیده‌اند و می‌دانند که قوای روسیه به دستور پتر کبیر به گیلان حمله کرد و سالیان طولانی رشت در اشغال روس‌ها باقی بود؟ آیا همین افراد می‌پسندند که جملاتی مشابه درباره شهرشان از زبان انزلی چی‌ها بیان شود؟

وصله های ناجور بر تن رشت و انزلی

در میان بی‌تفاوتی متولیان امر در گیلان و فوتبال کشور ماجراها روز جمعه برای چندمین بار تکرار شد تا لکه سیاه دیگری در افکار عمومی با شنیدن نام انزلی و رشت ایجاد شود. گیلانی که شهره است به فرهنگ پیشرو، به روحیه مسالمت‌آمیز و خوی مهربان مردمانش.دو شهری که ۹۰سال پیش عباس مسعودی موسس روزنامه‌ی اطلاعات بعد از سفر به رشت و انزلی در وصف آن‌ها نوشته بود: یقین دارم اهالی رشت و انزلی یعنی اکثریت مردمان این دو شهر از حیث تجدد و فکر ترقی‌خواهی قریب ۲۰ سال از ما تهرانی‌ها جلو هستند.

استانی که با فرهنگ برترش در ایران شهره شده چون مقدمات برگزاری اولین تاتر در ایران در همین دو شهر شمال ایران فراهم‌شده، همین‌گونه است انتشار اولین روزنامه،سینما، کتاب‌فروشی، بلدیه، نماینده در مجلس،استفاده از اتوبوس، داروخانه شبانه‌روزی، آسایشگاه معلولین، بانک و حتی امکان پیاده‌روی برای زنان!

اما حالا چند سالی است که به‌جای کری‌های دوستانه ورزشی روح زنان گیلانی در ورزشگاه‌ها زخمی می شود. تماشاگران داماش و حالا سپیدرود می گویند این جنگ اول بار از سوی هواداران ملوان آغاز شد. آن ها از دهه ۶۰ می گویند و پس از آن که به طور مداوم از سوی تعدادی از هواداران ملوان با ادبیات تحقیر و توهین آمیز و فحاشی های مداوم مواجه بودند.

سوالات بی پاسخ ۱۰ ساله از مدیران سهل‌انگار

در پدیده هتاکی بین تماشاگران داماش- سپیدرود و ملوان چند نکته وجود دارد که باید از سوی مقامات انتظامی، فرهنگی و مدیران دو باشگاه پاسخ داده شود:

۱- چرا با فحاشی‌های مکرر تعدادی از هواداران ملوان در سال‌های گذشته که تنها محدود به تیم‌های رشتی نبود و عموما مهمانان دیگر را هم در برمی‌گرفت به‌گونه‌ای برخورد نشد که چند سال بعد این فحاشی‌ها برای تعدادی از هواداران داماش و سپیدرود مانند زخم چرکین سر باز کند و درصدد مقابله‌به‌مثل برآیند؟

۲- برای آنکه نگوییم دامنه بسیار گسترده است فرض را بر این می گذاریم که تمام ۱۰ تا ۱۵ هزار نفری که هنگام بازی های ملوان در ورزشگاه پیشگاه هادیان انزلی و هنگام بازی های تیم های رشتی در عضدی یا سردار جنگل رشت حضور پیدا می کنند فحاش و هتاک نیستند.

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است آیا شناسایی آن چند تماشاگر آغاز کننده این جریان حتی در ورزشگاه های غیر استاندارد ایران دشوار است؟ آن هم در شرایطی که هنگام برگزاری بازی های دو تیم به روایت تماشاگران، حضور ماموران برقرار کننده نظم بسیار پررنگ است و گاه مشاهده شده با هدف همین برخورد به وسیله دوربین از تماشاگران فیلم هم گرفته شده است.

حالا چرا تماشاگرانی که قوانین ابتدایی میادین ورزشی را رعایت نمی کنند از حضور در استادیوم محرم نمی شوند؟ چرا در بازی بعدی باز هم همان تماشاگران در جایگاه «تیفوسی ها» فحاشی خود را آغاز می کنند تا ماجرا به حمل پرچم کشورهای دیگر در ورزشگاه ها کشیده شود.

وقتی برخورد عملی با تماشاگران هتاک صورت نمی گیرد طبیعی است که تعدادی از تماشاگران هیجان زده و بی خرد دو تیم با چنین تفکری در انزلی و رشت به فکر ردیف و قافیه اشعاری رکیک تر برای حال گیری از طرف مقابل در بازی بعدی و ساخت نمادی سخیف تر برآیند.

۳- اظهارنظر مدیران و کارمندان دو باشگاه هم بعد از بازی ها بسیار عجیب و کاملاً فرافکنانِ است. در حالی که توهین تماشاگران به یکدیگر کاملاً آشکار است به نحوی که معمولا صدا و سیما هنگام پخش بازی‌های دو تیم صدای تماشاگران از استادیوم را خاموش می کند و از اتوبوس، صندلی ها و سر و دست های شکسته فیلم و عکس مخابره می‌شود اما آن ها کاملاً اوضاع را عادی جلوه داده و عموما تیم داوری را مقصر حاشیه های ایجاد شده معرفی می‌کند. اگر پافشاری ها بیشتر شود از استادیوم های شهرهای دیگر ایران مثال می آورند و می پرسند مگر اوضاع در شهرهایی مثل تبریز و اهواز و مازندران و مشهد بهتر است؟

قطعا اوضاع در اکثر ورزشگاه‌های ایران ناامن و فحش محور است. اما آیا این موضوع باید به مجوزی برای تماشاگران تبدیل شود تا رفتارهایی به‌مراتب بدتر داشته باشند؟

۴-سوال همیشگی این است مامورانی که در مقابل در ورودی ورزشگاه قرار می‌گیرند و جیب های خلق الله را برای ممانعت از ورود سنگ و مواد محترقه تفتیش می‌کنند چگونه وظیفه خود را انجام می دهند که قلوه سنگی بزرگ سر بازیکن سپیدرود را می‌شکند و باران سنگ بر سر بازیکنان و داوران فرود می‌آید.

اگر توجیه سیمانی بودن سکوها و در دست بازسازی بودن ورزشگاه باشد از قصور متولیان نمی‌کاهد. آن‌ها با کدام منطق حاضر شده‌اند در ورزشگاهی که امنیت جانی بازیکنان و تیم داوری و تماشاگران تضمین نیست بازی را برگزار کنند؟ یعنی در استان گیلان استادیوم استانداردی برای بازی وجود ندارد؟ در استان‌های هم‌جوار چگونه؟

آیا سه امتیاز یا صعود و سقوط یک تیم به مرحله بالاتر آن‌قدر ارزش دارد که سر بازیکنانی مانند علیرضا عزت کرامت بشکند؟ اگر سنگ چند سانتیمتر پایین‌تر و بالاتر برخورد کرده بود و منجر به ضربه مغزی یا نابینا شدن او می‌شد از دست کدام مدیر کاری برمی‌آمد؟

۵- آیا بعد از بازی متولیان برقراری نظم از مجریان سوال کردند که چرا با لیدرهای جریان فحاشی علیه مردم رشت در استادیوم برخورد نشد تا هنگام ورود بازیکنان سپیدرود فحاشی‌ها اوج بگیرد و هواداران ملوان با پرتاب سنگ و صندلى به هواداران سپیدرود حمله کنند؟

اگر در همان ابتدای بازی چند تماشاگر فحاش و سردمدار جریان فحاشی و خشونت از ورزشگاه خارج می‌شدند آیا مقابل فحاشی‌های جمعی علیه مردم رشت گرفته نمی‌شد؟

تعداد مصدومان بازی کمتر نبود و دهها نیرو ساعتها برای تضمین امنیت نسبی تماشاگران و رسیدن شان به رشت درگیر یک جنگ خیابانی تمام عیار نمی‌شدند؟

فراموش نکنیم که فاصله انزلی تا رشت حدود نیم ساعت است. اما گویا متولیان برقراری نظم سال هاست پذیرفته اند که چون بعضی از هواداران ملوان «متعصب» هستند و تحمل باخت و حضور هواداران رقیب را در انزلی ندارند پس حق دارند مسیر رفت و آمد اصلی را با سنگ پرانی مسدود کنند.

در نتیجه برای حفظ جان بازیکنان و هواداران تیم‌های مقابل باید ساعت ها آنها را از بیراهه به سمت شهرهای شان هدایت کرد. آیا با این راهکارها هواداری که به غلط نام این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی اش را تعصب گذاشته است بنای تکرار و گسترده کردن رفتار غیر عقلانی اش را نمی نهد؟

مثلا اگر این رفتار از سوی چند فعال اجتماعی یا سیاسی در انزلی، رشت و یا هر شهر دیگر ایران انجام شود و دقایقی کوتاه شهر را برای رفت و آمد ناامن کنند بعد از برخورد گازانبری، بازداشت و صدور احکام سنگین در انتظارشان نخواهد بود؟

تماشاگران ملوان مدعی‌اند که حضور یکی از لیدرهای سپیدرود در ورزشگاه انزلی برخلاف مصوبه شورای تامین و با دخالت غلامعلی جعفرزاده نماینده رشت در مجلس صورت گرفت. حضوری که به گفته آنها جو را ملتهب کرد. سوال این است آیا شورای تامین چنین مصوبه‌ای داشته است؟

اگر پاسخ مثبت است چگونه به دلیل سفارش «فردی» حتی سفارش نماینده مجلس، یک مصوبه امنیتی نادیده گرفته شده است. از این گذشته مگر حضور یک تماشاگر می تواند به مجوزی برای تماشاگران ملوان تبدیل شود که به قصد کُشت بازیکنان، داور و تماشاگران تیم مقابل را زیر باران سنگ و فحاشی بگیرند؟

آیا این پاسخ مدنظر حسن خسته بند نماینده انزلی در مجلس بود که در جواب جعفرزاده در اینستاگرامش نوشته بود؛ «مردم انزلی خوب بلدند «پاسخ» دهند..»!

۶- مدیران دو شهر برای خاتمه دادن به این درگیری کاذب چه کرده اند؟ آیا قرار است بعد از حدود یک دهه از جو ایجاد شده توسط چند تماشاگر در رشت و انزلی که با خوش بینانه ترین حالت می توان آن‌ها را نادان فرض کرد همچنان دست روی دست بگذارند تا درگیری بین شهروندان دو شهر در زندگی روزمره نفوذ کند؟

کاش عاشقان عضویت در «کمیته های بحران» مطلع باشند که آتش دامنه دار شدن این درگیری های سخیف کلامی در نهایت پایه های صندلی های مدیریتی آن ها را هم به لرزه در می آورد.

امیدواریم مدیران امر در دو شهر از هیات فوتبال و صاحبان باشگاه ها تا نیروی انتظامی و مدیران اجرایی مانند سال های گذشته به سادگی از کنار این موضوع نگذرند و از محکومیت تماشاگران حاشیه ساز و این تیم ها به برگزاری دیدارهای بدون تماشاگر برآشفته نشوند و علیه رئیس کمیته انضباطی بیانیه ندهند و او را اجنبی پرست نخوانند که تیم های گیلانی به تماشاگرانی نیاز ندارند که ۹۰ دقیقه بی توجه به آنچه در زمین می‌گذرد به عزیزترین افراد بازیکنان و همچنین هویت یک شهر توهین کنند و به اموال عمومی و مردم آسیب بزنند و جان تعدادی از شهروندان این شهر را با سنگ و تیشه تهدید کنند.

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

پاسخ دادن به محمد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

3 دیدگاه ارسال شده است

  • بی طرف گفت:

    فحاشی در هر ورزشگاهی ناشایست است منتهی فحاشی در استادیوم تختی انزلی اصلا بد نیست بلکه نوعی قدرتمندی به حساب می آید ! اصلا مهم نیست ملوان با کدام تیم بازی دارند مهم این است که بدون فحش به مردم رشت از استادیوم بیرون نروند!

  • محمد گفت:

    شما منصفانه قضاوت نکرده اید .بارها تماشاگران رشتی در بازی که اصلا ملوانی در کار نبوده به مردم انزلی و تیم ملوان در استادیوم رشت فحاشی و توهین نموده اند.من منکر همین عمل توسط تعدادی از هواداران ملوان در انزلی نمی شوم.ولی شما متاسفانه رفتار هواداران رشتی را در بازی سال گذشته که با کتک کاری و فحاشی به هواداران ملوان همراه بود نادیده گرفته اید.در همین بازی اخیر هم هواداران و بخصوص لیدرهای تیم سپیدرود با فحاشی قبل بازی و آن کلیپ جنجالی که حاوی توهین به مردم انزلی بود یکی از عوامل ایجاد تنش بودند.ضمنا آیا تاکنون سابقه داشته است که هواداران ملوان در شهر رشت اقدام به برهنه شدن در خیابانهای آن شهر نمایند و بصورت هماهنگ به مردم رشت فحاشی کنند؟کاری که هواداران به زعم شما با فرهنگ تیم سپیدرود در بازی گذشته مرتکب آن شدند.پس یکطرفه قاضی نروید.

  • نیما گفت:

    با عرض سلام و خسته نباشید
    قلم زیبای شمانشان دهنده این است که نویسنده قابلی هستید و نویسنده های قابل جزء فرهیختگان استان و مایه افتخار تمام استان هستند. به همین دلیل انتظار بیشتری از جنابعالی وجود دارد تا با متن خود باعث کم شدن تنشها شوید.
    من به عنوان یکی از طرفداران قدیمی کلیه تیمهای گیلانی با بحث شما در مورد فرهیخته بودن مردم دو شهر موافقم و اینکه دربی ها در گذشته به این شکل نبوده و شاید فشارهای اجتماعی باعث بروز این گونه موارد شده است. اما جنابعالی به عنوان یک نویسنده که سعی در اتمام این ماجراها را دارید نباید متنی به این شکل بنویسید که فقط یک طرف دعوا را مقصر اولیه بدانید،حتی اگر حرف شما درست باشد که نیست. چون این گونه فقط آتش اختلاف را باد زده اید. نویسنده عزیز چون شما از یک شهر هستید دلیل نمی شود به ضرر شهر دیگر بنویسید چون شما در جایگاهی هستید که باید بی طرف باشد و طوری بنویسید که این اختلاف تمام شود. من می دانم شما هم می دانید که نمی توان یک طرف را مقصر مطلق دانست دو طرف به یک اندازه مقصرند. اشکال از تعدادی جوان خام وتازه به دوران رسیده در هر دو شهر است که معنی واژه غیرت را اشتباه فهمیده اند. خطاب به این دوستان باید بگویم عزیزان من غیرت به شهر و تیم به معنی فحاشی به طرف مقابل نیست چون هر کسی فحش بدهد فحش می خورد و کسی که فحش بخورد بی غیرت است.