وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

شما سین سپیدرود هم نیستید
ایران ورزشی آنلاین / فرشاد کاسنژاد
سپیدرود در چنین بلبشویی به تنگ آمده و با فراگیری نگاه غیرحرفهای در ورزش گیلان بعید است راه نجاتی پیدا شود.
سپیدرود اما زنده خواهد بود. به سبک خودش، به عنوان نماد عشق به فوتبال.
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – سپیدرود هرگز تیم پرافتخاری در فوتبال ایران نبود و صعودش به لیگ برتر هم قرار نبود یک شگفتی و معجزه را رقم بزند.
سپیدرود اما می توانست نمادی از عشق به فوتبال باشد، همانچه در فوتبال ایران سالهاست که با پیش تازی تیم های متمول و بی تماشاگر معنایش را از دست داده است و هیچ کس هم نگران این جریان مرگبار در فوتبال ایران نیست.
سپیدرود با هواداران پرشمار و با عشقی که در یک شهر پدید میآورد، بی پول و آواره است اما دو کارخانه خودروساز در ایران دو تیم بی تماشاگر را چند دهه اداره می کنند تا هر هفته برای سکوهای خالی بازی کنند. فوتبالی که در آن حساب هیچ چیز روشن نیست و هیچکس نمیفهمد چرا از بودجههای عمومی سالیانه چند ده میلیارد خرج یک تیم بیتماشاگر میشود؟
در چنین فضایی تیمهایی مثل سپیدرود بازندگان بزرگ این بازی هستند. فوتبال سودآور نیست و تیمهای متمول گران و گرانترش میکنند تا هیچ راهی برای بخش خصوصی باقی نماند.
تیمی مثل سپیدرود مواجه میشود با خریدارانی که با اهداف نامعلوم و غیرشفاف و شائبه برانگیز به باشگاهداری رو میآورند و معلوم نیست با کدام منطق میلیاردها تومان بار مالی برای این باشگاه باقی میگذارند و میروند.
بدون آنکه در مقابل تصمیمات عجیب خود پاسخگو باشند. بدهی به علی کریمی و خداداد عزیزی محصول دو مالک اخیر این باشگاه نشانهای از بار سنگینی است که روی دوش باشگاه سپیدرود مانده و برای ورشکستگی این باشگاه کوچک کافی است.
سپیدرود نباید اسیر این بازیهای مالکیت میشد، کاش ساز و کاری وجود داشت برای اداره تیم به دست تماشاگرانش و یا حضور مالکی که با تضمین های مالی وارد این عرصه شود. اما اداره کل ورزش و جوانان گیلان و هیات فوتبال هرگز نتوانستند این پروژه واگذاری را مدیریت کنند و همواره سپیدرود را گرفتار بحران مالکیت کردند.
سپیدرود حالا به جای آنکه نماد عشق به فوتبال باشد، نماد آشفتگی و بیسامانی است. دو فصل پیش، روزی که سپیدرود در آستانه صعود به لیگ برتر بود، نوشته بودم:
«من سپیدرودی ام. پیشتر اما مرضم این بود که فقط از رخوت سپیدرود خوشم میآمد، از اینکه محبوبیتش ساخته ی هیچ موفقیتی نبود. اغراق درباره تاریخش و قهرمانی آگراندیسمان شدهاش در جام آقاخان بنگلادش که احتمالا مفت نمیارزیده، برایم مضحک بود. سپیدرود جز هوادارانش در همه ی تاریخش چیز دیگری نداشته و هنوز هم ندارد.
اگر در شما حوصله ای مانده برای اینکه با یک تیم فوتبال حال تان را خوب کنید، سپیدرود همه ی نشانه ها را برای تبدیل شدن به آن مرض تازه ی درونی دارد. بی آینده و سربه هواست، فردایی ندارد، نمیداند چرا می خواهد صعود کند و نمی تواند میل جنون آمیز صعود را به رغم همه ی فلاکت های اقتصادی در خود بکشد. مثل خودمان است. لنگ امروز و بیخبر از فردا.
مثل ما – لاابالی های این زمانه – دنبال ساختن یک حیرت برای متمول هاست، برای اینکه بگوید می بینی، ما مثل دیوانه ها شما را به سخره میگیریم و از دل هیچ، شادی بی حصر را و همه چیز را بیرون می کشیم. سپیدرود کاسبان عرصه سیاست را هم مسخره کرده، آنها دچار این توهم شدهاند که با سپیدرود راهی به سوی آن جایگاه مضحک و دکان حقیرانه شان می یابند اما به این خیال خام وقعی نگذارید.
سپیدرود مال ماست و آخرش ما آن کباده ی لوگویش را برمیداریم و هی میکشیم. دم مردم شهرم گرم که چند دهه تیمشان را زنده نگه داشتند. این وفاداری به یک عشق ناکام، به جام های دیگران هزار بار میارزد.»
آن یادداشت دلخوری چهره های قدیمی سپیدرود را باعث شده بود، اینکه چرا تن به حرف های اغراق آمیز درباره گذشته سپیدرود ندادهام یا چرا نوشته ام که سپیدرود جز هوادارانش افتخار دیگری ندارد؟
اما واقعیت همین بود، سپیدرود فقط یک حس خوب بود، نه یک باشگاه حرفه ای. سپیدرود فقط تماشاگرانی فوقالعاده داشت، نه تشکیلاتی که بتواند برای این تیم موفقیتی را بسازد.
سپیدرود همواره در سال های اخیر دچار مدیریت وارونه مسئولان شهری شد. بیشتر و بدتر از گذشته. هم مسئولان نهادهای ورزشی استان و هم مسئولان دیگر. هر کس آمد و منتی بر سر سپیدرود گذاشت، هر کس از راه رسید و تصمیمی گرفت و بیراهه ای را نشان داد. سپیدرود حالا نماد باشگاهی است که با دخالت چهره های سیاسی هر روز گرفتارتر و بدهکارتر شده و هیچ کس مسئول هیچ تصمیمی در این باشگاه نیست. بدهی های سپیدرود هر روز بیشتر میشوند و آخرش جز ورشکستگی و پایانی تلخ چیزی برای این باشگاه خصوصی باقی نمیماند.
یکی دیگر از مسائل سپیدرود این است که در واقع یک باشگاه خصوصی نیست. از مزایای یک باشگاه دولتی یا باشگاه هایی که از منابع عمومی بودجه دریافت میکنند به اندازه قابل توجهی برخوردار نیست اما گرفتار دخالت نهادها و مسئولان غیرخصوصی است.
سپیدرود در یک فرایند عجیب و غریب مالکی به نام اداره کل ورزش و جوانان دارد و این مالکیت با یک حکم به شهاب مومنی، نایب رئیس هیات فوتبال واگذار شده و سپس او به خواست اداره کل ورزش و جوانان و رئیس هیات فوتبال طبق قراردادهایی مشروط تیم را به این و آن می سپارد. معامله هایی که نمی دانیم چقدر منطقی و قانونی هستند و بیشتر به یک روش موقت و بیسرانجام برای اداره تیم شباهت دارند.
هیچ مالکی هم بر سپیدرود مالکیت ندارد و با اولین بی تعهدی در پرداخت ها مالکیتش را از دست میدهد، اگرچه هر مالکی میداند که با او مماشات هم میکنند و بی تعهدیاش تا روزی که با مدیران بالادستی اختلاف نظر نداشته باشد، نادیده گرفته میشود.
سپیدرود گرفتار دین این و آن هم هست. مسئولان شهری و نمایندگان، اعضای شورای شهر یا شهردار، هر کدام اگر کمکی چند صد میلیونی از بودجههای عمومی به سپیدرود کرده باشند، با موجی از تقدیر و تشکر مواجه میشوند.
مثلا شهرداری رشت چند دستگاه اتوبوس در اختیار تماشاگران میگذارد تا به ورزشگاه بروند و برگردند. موجی از تشکر راه میافتد که این شهردار برای سپیدرود سنگ تمام گذاشته است. یعنی با هزینه کردن از جیب مردم برای سپیدرود، محبوبیت شخصی به دست میآورند.
یا پیش ترها شهرداری رشت سالیانه چندصد میلیون از هزینه های سپیدرود را پرداخت میکرد یا امکاناتی را در اختیار این باشگاه میگذاشت. نکته جالب این بود که شهردار این سرویس را از بودجه شهر میپرداخت اما به عنوان یک فرشته نجات در رسانه های هواداری ظاهر میشد.
اینها از ناآگاهی است، ناآگاهی از اینکه فوتبال نباید عرصهای برای کسب شهرت دیگران باشد و کسی حق ندارد با کمک به سپیدرود از پولی که به مردم تعلق دارد، منتی بر سر سپیدرود و تماشاگرانش بگذارد و یک فضای تبلیغاتی برای خود بسازد.
سپیدرود ارزش برند خود را نمیشناسد و کارش رسیده به جایی که کوچکترین کمکها به این تیم، از کمککننده یک قهرمان میسازد و این فضای سواستفاده از نشان تجاری سپیدرود را برای همه فراهم کرده است.
سپیدرود در چنین بلبشویی به تنگ آمده و با فراگیری نگاه غیرحرفهای در ورزش گیلان بعید است راه نجاتی پیدا شود. سپیدرود اما زنده خواهد بود. به سبک خودش، به عنوان نماد عشق به فوتبال.
حتی اگر بازنده تمام این بازی های مضحک مسئولان و مالکان باشد. اینها که بحران های سپیدرود را می سازند، تصمیم سازها و مالکان و مدیران، همه و همه سین سپیدرود هم نیستند.
اقایون هر جور دو دو تا چهارتا کنیم مقصر اصلی هیئت فوتبال هستو رییس کاربلدش !!! واقعا جای تاسف داره بخاطر منافع شخصیتون با احساس این همه هوادار بازی میکنین….سیر نشدین بعد این همه سال؟!!
دمت گرم . . .