وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

عکاس آسیایی؛ پیوندت مبارک
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – با خبر شدیم که سید احمد کیایی، عکاس دوست داشتنی و محبوب باشگاه سپیدرود رشت رخت دامادی به تن کرد و راهی خانه خوشبختی شد.
احمد کیایی که یکی از عکاسان شناخته شده و مطرح جامعه رسانه ای کشور می باشد سال ها در روزنامه ها و خبرگزاری های سراسری همچون رورنامه تماشا و خبرورزشی و خبرگزاری برنا مشغول به فعالیت می باشد.
کیایی به عشق رود خروشان شمال سه سال است که فعالیت حرفه ای خود را در سایر رسانه ها محدود کرده و به عنوان عضو رسانه ای و عکاس و تصویربردار رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود مشغول به فعالیت می باشد.
روابط عمومی باشگاه سپیدرود به نمایندگی از خانواده بزرگ سپیدرود برای سید احمد کیایی و همسر محترم ایشان آرزوی خوشبختی و ماه ها و سال هایی شاد در زندگی مشترک شان می نماید.
سید عزیز و بزرگوار و پرتلاش : عاشق کسی بودن به انسان قدرت و نیرو میبخشد و معشوق کسی بودن به انسان شجاعت پس ازدواج به شما هم قدرت میدهد هم شجاعت. پیوندتان مبارک
از صمیم قلب برایت آرزوی سلامتی میكنم و امیدوارم قطار زندگی مشتركتان همیشه به روی ریلهای. خوشبختی حركت كند.
عکاس صیاد زیبایی ها : از امروز به بعد شما یک زوج هستید
در برابر یکدیگر تعهد یاد کردید
و یک بله کوچک گفتید
بله ای به وسعت یک عمر زندگی
برایتان آرزوی خوشبختی دارم
با خوشی از این روز یاد کنید
تا یاد آن به شما شادی و آرامش بخشد
لحظه های خوشبختی تان پردوام و آکنده از حرارت خورشید باد
سیدجان :از صمیم قلب ازدواجتان را تبریک می گویم
و برای شما آرزوی آرامش و سعادت دارم. دوکبوتر عاشق همدیگر را یافتند .تا برای تمام عمر در کنار یکدیگر باشند. لذت تمام خوبیها، شادیها و خوشی ها را با یکدیگر دو برابر کنند . و غمها را با هم شریک شده و نصف کنند . ازدواج، زیباترین روز زندگی است . پیوند دو قلب عاشق سرشار از آوای زندگیست .این زندگی جدید و ازدواج مبارک
جهان عشق را باز نمی شناسد. بشر نمی داند با این واژه چه بکند. همه چیز را میتواند در صفتها، قیدها، بایدها و نبایدها و در یک کلام تعریف کرد، ولی پای این واژه که در میان میآید زبان بشر سترون میماند.
هر بار می پنداریم از این جادوگر افسون زدایی کردهایم و می توانیم با زبان عقل از آن سخن بگوییم ناخواسته در دامش گرفتار شدهایم و خود ما نشانه شکست در این وادی شده ایم. ما همچون دیگران از راندن این بازرگان دل و سوداگر بی ترحم و رباینده عقل و احساس از خودمان در ماندهایم.
عشق چیست؟ این پرسش قرنهاست پاسخ ما را می طلبد ولی پاسخی وجود ندارد. تنها می توان از آن گزارشی بدست داد. جای پای قاعدهها و منش ها را در نمونه ها بازیافت…
عشق هم تهیست و هم پر.هم بیان نشدنی و هم بیان شدنی است. یک دیالکتیک مخوف. حتی شعر زبان قاصر دارد در برابر آن.
عشق آرام و قرار را می گیرد. عاشق منتظر است. انتظار همیشگی او را دچار جنون می کند. باید صدایش را بشنوم. باید ببینمش. باید کلام شاعرانه اش را بشنوم. ولی زمانی که می بیند و می شنود و می خواند حسی از گریز دراو بیداد می کند، نمی تواند تاب آورد این همه سنگینی و ازدحام حضور را. پس می گریزد و تا اندکی دور می شود باز لهیب انتظار جانش را می سوزاند و خاکستر می کند.
عشق گاه به لطافت باران است و نگاه گنجشکک باران خورده و گاه به سوزناکی آتش دوزخ. عشق نهایت تنهایی است. نیازی همیشگی به آن دیگری و همین این نیاز است که خطوط متقاطع جذب و طرد را بر میانگیزد.
عشق هرگز پایان نمی گیرد. شکست می خورد. اما در گوشه قلب می ماند و هرازگاهی سرک می کشد و حق
گل دربرو می درکف ومعشوقه بکام است
سلطان جهان هم به چنین روز غلام است
شنیدن این خبر خوش باعث مسرت وخوشحالی همه دوستدارانت گردید
با آرزوی بهترینها برای شما عزیزان