وبسایت باشگاه سپیدرود رشت
مشکلات این روزهای سپیدرود و بی تفاوتی مسئولان
رادنی دیدار
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – باشگاه سپیدرود در بحرانیترین روزهای تاریخ ۵۰ سالهاش قرار دارد و با مشکلاتی که از در و دیوار بر سرش آوار میشود، فاصله چندانی با سقوط به لیگ دسته اول ندارد.
به گزارش سایت سپیدرود و به نقل از خبرگزاری تسنیم از رشت، تیم سپیدرود رشت در هفته هجدهم لیگ برتر، در خانه، برابر ماشینسازی تبریز با گل دیرهنگام از شکست گریخت تا با کسب تنها ۱۲ امتیاز از ۱۸ بازی یکی از دو کاندیدای اصلی سقوط از لیگ برتر لقب بگیرد.
سپیدرود رشت که فصل جاری را بسیار بحرانی آغاز کرد پس از چند بار دست به دست شدن به علی کریمی واگذار شد تا وی عنوان نخستین مالک -مربی تاریخ لیگ برتر فوتبال را از آن خود کند و از سویی بهدلیل نام بزرگش در فوتبال، بارقههای امید در دل سپیدرودیها روشن شود.
اما فشار بازیها، رقابت نابرابر بین تیمهای دولتی و خصوصی، حواشی باقی مانده از گذشته در سپیدرود، کم تجربگی کریمی و کادرفنی همراه او و بیتفاوتی مسئولان ورزشی و سیاسی استان سبب شد تا سپیدرود تنها به لطف کسر ۶ امتیاز از استقلال خوزستان با یک پله بالاتر از انتهای جدول جا خوش کند.
عدم حمایت مسئولان ورزشی و سیاسی گیلان از یکی از معدود تیمهای خصوصی کشور بر تنهایی و بیکسی این تیم قدیمی افزود و در حالی که در مورد مشابه، استاندار آذربایجان شرقی از نزدیک پیگیر بازی تراکتور -استقلال در تبریز است، مدتهای طولانی است که کمتر مقام ارشد سیاسی گیلان سراغی از سپیدرود گرفته است.
کریمی با حضورش در بخش مالکیت موفق شد بخش بزرگی از بدهیهای گذشته را کم کند و با تعدیل قراردادها و انقباض اقتصادی از هزینهها بکاهد و در بدو ورودش با قول و وعدههای بسیاری از سوی مسئولان روبهرو شد که تا این لحظه چیزی نزدیک به صفر آن محقق شده است و آن یک کمک بسیار کم هم از سوی شهرداری رشت بوده و سایر قولها در حد در دست اقدام باقی ماند.
اینجاست که هواداران سپیدرود در مقام مقایسه بر میآیند که چگونه استانهای اصفهان، خوزستان، تهران و آذربایجان میتوانند به تیمهای خود با عناوین گوناگون کمک کنند ولی در استان گیلان خبری از این نوع حمایتها نیست و از سویی سپیدرود برای گرفتن حق و حقوق بدیهی خود مانند حق پخش و تبلیغات پیرامونی از سازمان لیگ، باید متوسل به آژانکشی شود.
سپیدرود رشت این روزها مهمترین و شاید اصلیترین دلیل ماندگاریاش در تاریخ را کمتر همراه خود میبیند و در دو بازی خانگی آخر خود برابر سایپا و ماشینسازی روی هم رفته کمتر از ۵ هزار هوادار در ورزشگاه حضور داشتند که این آمار از تعداد هواداران سپیدرود در لیگ دسته دوم هم کمتر است.
یکی از دلایل قهر تماشاگران به جز نتایج ضعیف این تیم را میتوان در غیر بومی شدن سپیدرود علی کریمی جستجو کرد و این روزها تعداد بازیکنان نه فقط رشتی که گیلانی سپیدرود از تعداد انگشتان یک دست نیز کمتر است و آش آنقدر شور شده که حتی بازیکنان امید و زیر ۲۳ سال نیز از سایر شهرها گزینش شدهاند و خبری از حضور بازیکنان تیم امید و جوانان سپیدرود که اتفاقاً نتایج خوبی کسب کردهاند در تیم بزرگسال نیست.
در یکی از تازهترین اتفاقات پیرامونی این باشگاه ریشهدار، صدور یک بیانیه جنجالی در فاصله کمتر از یک روز از بازی خانگی این تیم برابر ماشین سازی تبریز بود که در آن علاوه بر قدیسسازی از مالک – سرمربی این تیم، در یک توهین آشکار به مردم رشت گفته شد که به اندازه انگشتان یک دست مثل او مرد در شهر رشت وجود ندارد.
این توهین البته از سوی برخی از ورزشینویسان استان بیجواب نماند و در یک بیانیه طولانی درصدد پاسخ به وی و ارکان باشگاه برآمدند و در بخشهایی از این بیانیه آوردند: “هرگز نمیشود از بزرگترین جمله اهانتآمیز این بیاینه به جمعیت میلیونی مردم رشت عبور کرد که او(علی کریمی) را تنها معیار مردانگی این شهر دانسته و این که در یکی از قدیمیترین و فرهنگیترین شهرهای ایران زمین کمتر از ۵ مرد به مانند او وجود دارد.
این تعبیرها جنسیتزده و زشت و زننده است و نمیدانیم از علی کریمی باید توقع داشته باشیم که به چنین عبارتهای اغراقآلود درباره خودش و توهینآمیز برای مردم یک شهر حساسیت دارد یا نه.
مردم رشت و هواداران اصیل و نجیب سپیدرود نه غوغاسالاران دیروز را فراموش کردهاند و نه این روزها را از یاد خواهند برد و به وقت حساب، پاسخ درخوری به این رفتارهای تحقیرآمیزشان خواهند داد.
آتش این دعوا و اختلاف که البته از داخل بخش رسانهای باشگاه شعلهور شده است بدون تردید بیشترین ضرر را متوجه یکی از دوستداشتنیترین و قدیمیترین تیمهای فوتبال کشور خواهد کرد و نخستین واکنش به این اتفاقات، حضور اندک هواداران در مسابقه روز گذشته سپیدرود بود.
سپیدرود رشت این روزها قطره قطره آب میشود و از روزهای باشکوه و خروشان دو سه سال گذشته فاصله گرفته و کام هواداران متعصبش را تلخ کرده است.
البته آنها همچنان عاشقانه و وفادارانه کنار این عشق بیپایان باقی ماندهاند و بدون اینکه کاری از دستشان ساخته باشد در خاطرات خوش و البته کوتاه چند سال اخیرشان غوطهور هستند و امید بهبود اوضاع را در دل زنده نگه داشتهاند.
بد نیست آخرین خبر پیرامون سپیدرود را که شامگاه دیشب بهوقوع پیوست را مرور کنیم که نعمت الله رنجبر هوادار مسن سپیدرود دقایقی پس از تساوی خانگی تیمش در راه برگشت از ورزشگاه به خانه دچار ایست قلبی شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به قول یک هوادار، «ماشینسازی به هتل بازگشت، بازیکنان ما راهی منزل شدند، داور هم به قائمشهر برگشت و هوادار قدیمی و متعصب سپیدرود هم بر اثر حمله قلبی پیش خدا رفت و تمام».
در دیار بی تفاوتی ها چه اتش باشد چه تاریکی فرقی نمیکند.
علی کریمی هزینه می کند
هوادار سکته می کند
مسولین نظاره می کنند.
اگر این تیم دولتی بود بود هم فرقی تداشت چون مدیر لایق از تعدا انگشتان یک دست کمتر است
سپیدرود در طول 50 سال گذشته هوادارانش را پیر کرد ولیکن هیچوقت موفقیتی درخود این همه هوادار و حامی و عاشق کسب نکرد بزرگترین افتخارش یک بار حضور در لیگ برتر و قهرمانی در جام آقاخان بنگلادش که معلوم نیست رقبا که بودند. بهتر است اولاً با خودمان صادق باشیم و بعد در نوشته هایمان و در بیان آن با مردم نیز صداقت را پیشه کنیم. اینکه سپیدرود در بحرانی ترین دوران خود است جمله درستی نیست مگر زمانی که در لیگ های پایین تر دست و پا می زد در بحران نبود و این هواداران را رنج نمی داد؟ مگر یادمان رفت در ابتدای ورود به لیگ برتر با علی نظرمحمدی و آن بازیکنان به بن بست رسیدیم؟ مگر همین کریمی زمانی که همان سال ما را در لیگ حفظ کرد اسطوره نشد برایمان؟ اگر به حافظه تاریخی خود رجوع کنیم بحرانی ترین دوران سپیدرود زمانی بود که نظرمحمدی و خداداد هر یک با یک تیم تمرین می کردند که مورد تمسخر اهالی فوتبالی و غیر فوتبالی قراار گرفته بود. سپیدرود اکنون بحران را سپری کرده و با عبور از دوره گذار نیاز به آرامش دارد. بدیهی است آرامش و ثبات الان برای این تیم بسیار اهمیت دارد و استدعا می کنم قلم زنان و منتقدان عزیز به این موضوع توجه کنند که سپیدرود در روزهای آینده نیاز به حمایت دارد چرا که با انتقادات غیر فنی موجب به هم خوردن ثبات فکری کادر فنی و بازیکنان خواهیم شد. خواهشاً در کوران رقابتهای حساس آتی به تیم شهرمان اگر کمک مالی نکردیم لااقل حمایت معنوی کنیم. همین