وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

نگاه روز – آیین توانگری
فضل الله توکلی
گفتگو آیین درویشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتیم
حافظ
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – انسان چیزی نیست جز «رابطه» هایی که در هر لحظه برقرار می کند: رابطه با خودش، با آدم ها، با طبیعت، و با هستی.
مسأله این نیست که ما «ارتباط» داشته باشیم یا نداشته باشیم. مسأله این است که ارتباط ما «چگونه» باشد. صمیمیت – کناره گیری شاید مهم ترین دوگانه روانی / روانشناختی باشد؛ منتها از آن دوگانه هایی است که در آنها یک طرفش «اصل» است و طرف دیگر، هر گاه هم که اتفاق بیفتد بر پایه آن اصل رخ می دهد.
اصل بر صمیمیت و نزدیکی هیجانی است و کناره گیری اگر لازم باشد (که بعضی مواقع چنین است)، بعد از مقداری نزدیک شدن موجه می شود. بدون نزدیک شدن، در واقع ما نمی فهمیم که از چه کسی یا چه چیزی داریم کناره می گیریم. از یکی از پیشوایان دین نقل است که: «مردم با چیزی دشمن اند که نمی شناسندش.»
صمیمیت و نزدیکی هیجانی با «گفت و گو» ممکن می شود و کناره گیری نیز بعد از گفت و گو معنا می یابد. گفت و گو همیشه صدادار نیست؛ گاهی بی صداست. به بیان بهتر، همیشه سمعی نیست، گاهی بصری است، و گاهی سمعی – بصری. همیشه هم با چشم و گوش سر نیست.
گفت و گو همیشه با «زبان» رخ نمی دهد، اگرچه زبان مهم ترین و آشکار ترین کانال گفت و گو ست. گفت و گو فرایندی چند کاناله است. از هر کانال و با هر وسیله و به هر نحو، گفت و گو، اول «گفت» است و بعداً «گو». اول شنیدن و گوش دادن است (گفت) و بعداً پاسخ دادن و گفتن (گو). ما به هر حال به دنیای درونی و بیرونی «پاسخ» می دهیم و این پاسخ، قهراً با شنیدن چیز هایی است که محیط به ما می گوید.
ما حتماً می شنویم و حتماً می گوییم، همه ما بدون استثنا از لحظه ای به لحظه دیگر. همه در اصل گفت و گو شریکیم اما تفاوت در نسبتی است که آدم ها بین «گفت» و «گو» برقرار می کنند و نیز در کیفیت هر یک.
در افواه عامه می گویند که خدا دو گوش به ما داده و یک دهان. یعنی، نسبت طبیعی گفت به گو دست کم باید ۲ به ۱ باشد. اما آدم ها این نسبت را بر هم می زنند، بیشتر می گویند تا بشنوند و اغلب حتی نمی دانند که اینگونه اند و حتی نمی دانند که چه می گویند و چگونه می گویند.
چرا می خواهیم سریعا بگوییم بدون اینکه به اندازه کافی شنیده باشیم؟ و چرا هشیار نیستیم که چه می گوییم و چگونه می گوییم؟ چون می ترسیم. می ترسیم از اینکه نیاز ها و خواسته هایمان زمین بمانند.
نکته اینجاست که ترسیدن و کنترل پیش از مشاهده کافی، معمولاً به نوعی واکنش می انجامد که اتفاقاً منجر به برآورده نشدن نیاز ها و خواسته های ما می شود.
پس بیشتر می ترسیم و کورکورانه تر واکنش نشان می دهیم و این دور باطل ادامه می یابد . این است که «درویش» می مانیم و «توانگر» نمی شویم.
نه تنها در روزگار حافظ، که در این روزگار و در روزگاران آینده نیز، هیچگاه گفت و گو آیین درویشی نبوده است، که اگر می بود، ما هم از آن «ماجرا»ها داشتیم که توانگران دارند!
سلام. مولوی داستانی دارد که تمثیلی است از وضع روانی و ذهنی ما. می گوید خواجه ای غلامی داشت که احول بود. ( یعنی «دوبین») روزی باو گفت در پستوی حجره یک بطری هست٬ آن را بیاور. غلام که بعلت دوبینی یک شیئی را دوتا می دید وارد پستو شد و برگشت گفت دو تا بطری هست٬ کدام یک را بیاورم؟ خوجه گفت نه٬ یک بطری بیشتر نیست. غلام رفت و باز آمد گفت دوتا است. خواجه گفت برو یکی از آندو را بشکن. غلام این کار را کرد و برگشت گفت هیچ بطری ای باقی نماند!
خیلی عالی و آموزنده بود. الان ببینید چه هزینه هایی داریم میدیم اختلاف بین رشت و انزلی اختلاف بین هواداران اختلاف بین مدیران و … همدیگه رو درک نمی کنیم
به قول دوستی ،آنهایی که هیچ چیز نمی دانند خوشبخت ترند”
این یه پنده تا زمانی که با زمونه نساختی و با مسند نشینان و امربران ایشون کنار نیومدی٬ و آن چه را که جاهلان میگن ٬جاهلانه باز نگفتی٬ به تبعید ابدی روح گرفتار میشی
برای یه مدتی گفت و گو تعطیله فعلا دعوا و درگیری بازار خوبی داره شما هم کار خودتونو بکنین
استاد خب پس خودت را محاکمه کن. این کار مشکل تر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمه کردن دیگران خیلی مشکل تر است. اگر توانستی در مورد خودت قضاوت درستی بکنی معلوم می شود یک فرزانه ی تمام عیاری.
دوستی چیز قشنگیه. قشنگتر از عشق و تنها نقطه مثبت جنگ اینه که دوستان خوبی پیدا می کنین…
از سایت ورزشی شما خوشم میاد با سایت های ورزشی دیگه متفاوته این توعش جذب میکنه ادمو
بگذارید خالصانه قبول کنیم کوچکیم تا بتوانیم بزرگ شویم٬ عوض شویم٬ رشد کنیم و دیگری شویم.
هواداران متعصب استاد اشکان غایبی + رشتی های مقیم تهران + تیفوسی های سپیدرود + رشتی های متعصب + دختر و پسرهای ناب رشت
.
.
.
.
آخه شما اراذل و اوباش چی میگین اینجا؟؟
شما مگه فهم تربیتیم دارین که صحبت از فرزانگی می کنین؟!!
شما همونایی هستین که بعد بازی با مس نوشتین: تماشاگرای کرمانی با در دست داشتن پرچم های قرمز و نارنجی, یکسره نام استاد غایبی را صدا می زدند!!!!!
بابا شما همچین بیچاره هایی هستین!!
هه فراز تو مثلا تربیت داری اراذل اوباش تویی و یا امه
سلام . دیوید هیوم می گفت: «مغایر عقل نیست که کسی ویرانی جهان را بر خراشی روی انگشت خود ترجیح دهد.»
دوستان بد نیست یه نگاهی به کامنت های آخر این گزارش بندازین:
خونهبهخونه نقرهداغ شد: زارع سه جلسه محرومیت و ۲۰ میلیون جریمه، سه بازی بدون تماشاگر