بی شک علی کریمی نیز دیر یا زود با چنین چالشی دست و پنجه نرم خواهد کرد، لذا بد نیست ما از او بپرسیم که چه تعریفی از خود دارد؟ آیا مردی که روزگاری در ابرار ورزشی اعتراف کرد سقف خواسته هایش از آن همه موهبت خدادادی که در ساق هایش نهفته بود، داشتن یک و فقط یک میلیارد تومان سرمایه است، میداند که هنوز هم سقف همان سقف است و کریمی همان کریمی؟
آیا شماره هشت سابق خود را سرزنش می کند که چقدر دیر به اروپا رفت و چقدر زود بازگشت؟ آیا علی اهل پذیرش اشتباهش در آندسته از رفتارهایی هست که باعث شدند محرومیت هایی گریبانش را بگیرد؟
کسی نمی تواند استعداد کریمی بازیکن را انکار کند اما دارایی او برای شغل جدیدی که برگزیده چقدر است؟ تنها تصویری که ما از کریمی مربی به یاد داریم جمله معروفی است که سر کلاس های آموزش مربیگری به زبان آورد: «آمده ام سری بزنم و بروم.»
پس چه جای تعجب اگر به جای آموختن از کی روش راه قهر و دشمنی را بر می گزیند یا به جای دانش افزایی و صبوری پیشه کردن، به اولین و بدترین پیشنهادها پاسخ مثبت می دهد تا کارنامه اش در نقطه شروع پر از قهر و جنجال و همکاری های نیمه کاره باشد و یگانه توفیق قابل ذکر، نگاه داشتن سپیدرود در نزدیکی های قعر جدول؟ چنین شروعی را باید چگونه تفسیر کرد؟ اینکه کریمی آمده است تا به قول خودش سری بزند و برود؟
نقد رفتارهای اخیر او از چارچوب مستطیل سبز هم بیرون میزند تا کسی که حوصله چندانی برای رشته اصلیاش ندارد یک روز در قامت مصلح ورزشی ظاهر شود و روز بعد از اصلاحات اقتصادی دم بزند.
دقیقا همین جاست که باید نگران جادوگر شد. باید از عاقبت کار ترسید و از او پرسید بر چه اساسی گمان کرده که باید مصلح فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد؟
مردی که برای دو خط بیغلط حرف زدن ناخنهای دستش را در یک برنامه زنده تلویزیونی از گوشت دستها بیرون نمیآورد، چرا بیمطالعه، بدون خواندن و دانستن و پرسیدن، قهرمان جماعتی شده که فاصله «زنده باد» و «مرده باد» گفتنشان گاهی کمتر از بیست و چهار ساعت طول میکشد؟
کریمی که به سیاق بسیاری از نخبگان عرصه فوتبال قدر محبوبیت و برند خود را نمیداند بر اساس چه فرایندی است که به دام سیاست بگم بگم های بی سرانجام گرفتار آمده تا همه هنرش داد و فریاد و تهدید باشد و جذب آدم هایی که یک روز برای یک خواننده ای معلوم الحال بغ بغو می کنند و روزی دیگر قربان صدقه زوجی می روند که همه هنرشان تولید گازهای طبیعی است؟
آیا کریمی قصد ندارد ارتفاع سقف را بالاتر ببرد؟ آیا او هیچ زمان از خودش پرسیده ظرف دو سه سال اخیر که بارها از داشتن مدارکی مهم بر علیه نام هایی نظیر تاج، کفاشیان، کیروش، ساکت، فردوسی پور و …دم زده است حتا یک بار هم صفحه ای از آن همه مدارک را رسانه ای نکرده تا اعتبارش نزد طبقه اندیشمند جامعه از دست برود؟
او که گاهی گله میکند از تمامیت خواهی برخی اهالی فوتبال هیچ حواسش هست که اعتراض اخیرش به گزارش پخش شده در برنامه نود مصداق همان چیزی است که وجودش را در دیگران نمی پسندد؟ وقتی سنگی پرت شده و سری شکسته چرا سرمربی سپیدرود انتظار دارد عادل واقعیت را به نفع کریمی و تیم تحت هدایتش سانسور کند؟
اصلا این توقع که یک برنامه پرمخاطب تلویزیونی باید کنداکتورش را با سرمربی سپیدرود هماهنگ کند از کجا می آید و چرا کریمی فکر می کند دعوای همیشگی و تکراری هواداران فوتبال میتواند بهانه خوبی برای توهین به سرمربی تیم ملی باشد؟
رفتارهای این مربی گواه تولد یک مایلیکهن دیگر است، مردی با یک دنیا شکست و ناکامی که تنها خاطرت ما از او به دعواها و زد و خوردها و مصاحبه های تندش مربوط می شود. حال باید پرسید که آیا جادوگر نیز می خواهد سالک چنین راهی باشد؟
آیا قرار است از او به عوض فوتبال، نقد فیلم و هشتگ علیه گرانی و تهدید به افشاگری هایی که هرگز عملی نمی شوند را ببینیم؟ آیا علی میداند آنچه در این راه به تاراج گذاشته اعتبار مردی است که تنها ویژگی قابل دفاعش دریبل هایی است که قبل از بازنشستگی می داد؟