وبسایت باشگاه سپیدرود رشت
یادداشت ویژه – انقلاب زمستانی ورزش گیلان؛ بهار می رسد؟
رادنی دیدار
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – ورزش گیلان، در میان همه ی مظلومیت هایی که به این استان روا شده یکی از آن گل درشت هایی است که هیچ رقمه نمی شود از کنارش بی تفاوت رد شد.
استانی که در طول تاریخش آنقدر بزرگ ورزشی دارد که هرکدام شان به تنهایی می توانند تاریخ ورزشی یک سرزمین را روایت کنند، سال هاست که در ته صف اعتبارات و امکانات و از همه مهمتر مدیریت ذی صلاح عزلت گزیده است. استانی که هر منطقه اش می تواند به لطف طبیعت خدا دادی اش یک فستیوال بزرگ ورزشی را میزبانی کند به لطف عدم امکانات خواب برگزاری هیچ تورنمنتی را نمی تواند ببیند.
گیلان یکی از بزرگترین سواحل شنی کشور را دارد اما ورزشگاه برگزاری بازی های ساحلی اش با ارفاق به یک می رسد و استان های کویری و جنوبی شده اند قطب ورزش ساحلی کشور! ورزش های آبی که جزیی از سبک زندگی مردمان گیلان زمین است به مدد نداشتن امکانات مدتهاست که آورده ای برای شمالی ترین استان ایران ندارد و در میان این همه کوه های سر به فلک کشیده گیلانیان سهمی در ورزش های زمستانی ندارند.
والیبال که تا همین دهه ی شصت و هفتاد هم ملی پوش داشتیم و هم سال ها در سطح نخست کشور حاضر بودیم حالا باید برای داشتن یک تیم نصف و نیمه در سطوح پایین شادمان باشیم و بسکتبال مان هرچند که مدتی است که خون تازه به رگ هایش وارد شده اما در آتش بی پولی و در اختیار نداشتن ورزشگاه می سوزد!
ورزشگاه؛ اسم رمز اصلی ترین مشکل ورزش استان است که خود آنقدر بزرگ بود یک طرف و قانون کشنده واگذاری ورزشگاه ها به بخش خصوصی هم یک طرف که تو گویی قرار است فقط در گیلان و تازه به بدترین شکل ممکن اجرا شود تا ورزش های سالنی بدون سالن شوند و ورزش های آبی بدون استخر و داستان فوتبال که مصیبتی است بزرگ برای خودش!
که از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تراست و چه کسی می خواهد انکار کند که فوتبال ورزش اول گیلان است وقتی می شود چشم ها را بست و ده ها و صد ها فوق ستاره تاریخ فوتبال ایران را برشمرد که محل پرورشان از این آب و خاکند. اصلان چرا راه دور برویم و همین حالا بازوبند کاپیتانی تیم ملی را علی جهان می بندد و جوان اول تیم ملی سعید عزت هست و صادق محرمی.
استانی که در پر رنگ ترین خاطرات فوتبالی کشور همیشه نقش اول بوده، سال هاست که از قافله فوتبال حرفه ای جا مانده و فاصله روز به روز و سال به سال آنقدر بزرگ شده که حالا خوش بین ترین گیلانی هم نمی تواند تصور کند که روزی امکانات سپاهان و تراکتور و ذوب آهن و فولاد و گلگهر و مس و تیم های نفتی را یک تیم گیلک داشته باشد.
ورزشگاه های نقش جهان، یادگار، پارس، امام رضا، غدیر، ثامن، فولاد آره نا و ده ها ورزشگاه کوچکتر در همین سال ها در میان آه و افسوس و نگاه حسرت بار گیلانی ها ساخته و افتتاح شد و ته آرزو و مطالبه گری ما شد که کی چهار ردیف سکوی عضدی رشت و تختی انزلی ساخته می شود و پوریای ولی تالش درش رنگ می شود! ورزشگاه هایی که عمر هر کدام شان از نیم قرن هم بیشتر گذشته است!
اصلن مگر می شود ورزش بدون ورزشگاه مدرن پیشرفت کند؟ مگر می شود که دنبال حامی مالی باشیم اما مخروبه های عضدی بشود محل زندگی فوتبالی ما؟ مگر می شود دنبال حضور در سطح نخست فوتبال باشیم اما ترمیم تختی چندین سال زمان ببرد! مگر می شود ادعای داشتن چند تیم در لیگ برتری را داشته باشیم و آن وقت تمام تیم های استان بازی های شان در سردارجنگل کم رمق برگزار شود!
بله درست شنیدید تمام تیم های گیلانی چند سال هست که به مدد خواب ماندن مسئولین استان نوبتی زنبیل می گذارند و در سردارجنگل پر نقص و ایراد مسابقه می دهند و تمرین می کنند! از سپیدرود و داماش و پاس و دخانیت رشت تا شهرداری آستارا و چوکای تالش و زنان و مردان ملوان و سردارجنگل گوراب زرمیخ در لیست فدراسیون فوتبال جلوی نام ورزشگاه خانگی شان با فونتی درشت نوشته شده: سردارجنگل رشت! بدون اینکه هیچ مسئولی از این فاجعه خجالت بکشد و هیچ مقام ورزشی و غیر ورزشی از این آبرو ریزی استعفا دهد.
آن هم درست در سال هایی که مشهد ثامن را داشت و برایش امام رضا را ساختند، اهواز غدیر را داشت و برایش فولاد آرنا تدارک دیدند، شیراز حافظیه داشت و پارس را هدیه گرفت و تبریز باغشمال و بنیان دیزل داشت و برایش یادگام امام را هم ساختند اما در رشت فردای روزی که سپیدرود به لیگ برتر صعود کرد همان ورزشگاه پیر عضدی را با بیل و کلنگ تخریب کردند تا سپید رشتی ها به سردار تبعید شود و همین بلا را بر تختی آوردند تا قوهای کاسپین بی آشیانه شوند و قلعه عقاب ها را مخروبه نگه داشتند تا حماسه سازی عقاب ها به افسانه ها بپیوندد.
و طنز تلخ قصه ی ما اینجاست که تیم های پرتعداد معتدل ترین و بهاری ترین استان کشور برای اردوهای زمستانی و تابستانی راهی استان های همجوار و گاه خیلی دورتر می شوند چون نه کمپی برای سود بردن باشگاه های داخلی ساخته شده و نه حتا برای میزبانی و درآمدزایی از اردوهای تیم های دیگر استان ها. آن هم در استانی که چهار فصلش بهار است و در آسفالتش چمن می روید و بسیاری از نیازمندی های اردویی را موهبت خداددادی در اختیارش گذاشته است!
و حالا در پس این ویرانه ها برای نخستین بار یک گیلانی از جنس فوتبال و ورزش بر کرسی نفر نخست ورزش استان نشسته است و آنقدر خروار خروار خواسته و آرزو برای مان عقده شده که می خواهیم یک شبه همه را از او بخواهیم و خیلی ها را اینجا گفتیم و بیشتری هایش را بدون شک از دقایق نخست انتصابش هر لحطه و همه جا شنیده است.
ورزش گیلان نیاز دارد خیلی زود از خمودی در بیاد، اعتماد به نفس بگیرد، بداند که پشتش به حمایت مسئولانش قرص است، بداند که تنها نیست، یادش بیاید که در سال هایی نه خیلی دور حرف اول را کشور می زد، بداند که مطالباتش را فریاد رسی هست و صدایش را به گوش آنها که باید بشنوند می رسانند.
ورزش گیلان در قلب زمستان چشم به بهاری دارد که اگر خیلی زود نرسد ریشه یکی از ورزشی ترین مناطق کشور برای همیشه خشک می شود و تمام امیدش به پرچمداری داوری است که می خواهد آفساید بی توجهی ها را پرچم بزند و برای رسیدن به موفقیت ها آوانتاژ بدهد.