وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت ویژه – شلاق تخریب در قامت نقد
دکتر عزیز عبدالهی
افکار عمومی از نوشته این آقایان معنی انتقام، ملامت و تنبیه زبانی را فهم می کنند. منتقد قطعا دشمن نیست اما شلاق تخریب در قامت نقد چنین درکی را، توجیه می کند.
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – این روزها و به طور مشخص معدودی از ورزشی نویسان گیلانی با نگاشتن یادداشت های جهت دار علیه فوتبال رشت که سپیدرود و داماش نماد آن می باشند، در برخی از نشریات ورزشی و انتشار آن در فضای مجازی، در حال جریان سازی علیه نمادهای فونبال رشت هستند و این موضوع منجر به ایجاد حساسیت ها و بروز تنش در فضای روانی فوتبال رشت و حتی بر سر صلاحیت این افراد برای داوری درباره فوتبال رشت شده است.
در این خصوص لازم می دانم چند نکته را یادآوری کنم:
یکم: ادبیات دوستان ورزشی نویس گیلانی مرکزنشین به طور مشخص ماهیت نقد ندارد و اگر من میخواستم کمپینی اسم و رسمدار برای نقد ورزشی راه بیندازم، نخستین چیزی که درخواست میکردم اسم جدیدی برای نقد بود فقط به این دلیل که در مواجهه با کلمه «نقد» این دوستان، احساس خوبی در جامعه ورزشی و خیل عظیم هواداران رشتی ایجاد نشده است.
افکار عمومی از نوشته این آقایان معنی انتقام، ملامت و تنبیه زبانی را فهم می کنند. منتقد قطعا دشمن نیست اما شلاق تخریب در قامت نقد چنین درکی را، توجیه می کند.
دوم: غیرقابل انکار است که در نقد، هستهای از حقیقت وجود دارد. ریشه این واژه به کلمهای یونانی به معنای «مجزا کردن» باز میگردد و اصلیترین مولفه نقد جدا کردن خوب از بد، اصل از فرع، بااهمیت از بیارزش است. منتقدان قضاوت میکنند و کلمه «انتقادی» به معنای تعریف و تمجید نیست.
اما این قضاوتها براساس یک قاعده، همانطور که قاضی یک دادگاه، قانونی کلی را بر پروندهای اعمال میکند، نیستند و نباید باشند. در واقع، تحسین یک باشگاه یا تیم و ورزشکار و مدیر ورزشی مستلزم تعلیقی از همان نوع قضاوت است؛ صدایی در ذهنتان میگوید آن چیزی که فهم کرده اید و نوشته اید «درست» است.
سوم: دوستان گیلانی ورزشی نویس ما این روزها روش تخت پروکروستس را پیش گرفته اند. پروکروستس در اسطورههای یونان راهزنی است غولپیکر که در کنار جاده الئوسیس به آتن زندگی میکرد، رهگذران را به بهانه مهماننوازی به خانه خود میبرد و روی تختی میخواباند و اگر قدشان از طول تخت کوتاهتر بودند آن قدر آنها را میکشید یا بدنشان را در روی سندان با چکش میکوبید تا هم طول تخت شوند و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان میبرید تا اندازه تخت شوند!
ریشه نقد در قضاوت نیست بلکه در پذیرا بودن و واکنش دیگران است؛ یعنی، واکنشی مبتنی بر ملامت یا عدم درک گرفته تا شگفتی و تحسین. در نتیجه هر کسی حقیقتا یک منتقد است و …
چهارم: هدف گذاری، سیاستگذاری و برنامه ریزی در یک باشگاه فرایندی ویژه ای را طی می کند و استعدادی خاص برای سازماندهی لازم است اما طبیعی است که منتقدان آگاه هم نسبت به کنش های سیستم رفتاری و مدیریتی باشگاه از خود واکنش نشان خواهد داد.
از لحاظ تربیتی و آموزشی، مولفهای که فرد را منتقد میکند اول، عادت زیر سوال بردن واکنش خود است؛ بهطور مثال از خود بپرسد چرا چنین حسی را دارد. دوم باید توانایی دادن شکلی مشخص و روان به سوالهایش داشته باشد؛ به کلامی دیگر او باید یک منتقد آگاه نسبت به آن چه نقد می کند، باشد. توانایی ابراز احساسش و دلیل آن را داشته باشد: این اساسیترین مولفه یک منتقد است.
پنجم: ما ایرادگیر و انتقادی به دنیا آمدهایم و با بالا رفتن سن مان خود رای تر و مطمئنتر از خودمان شده ایم!؟ و شوربختانه در جامعه گیلانی ما هم اگر امری برابر خواست و ذایقه ما انجام نگیرد مسئولیت های حرفه ای و اجتماعی خود را به کناری می نهیم و چماق تخریب را بلند می کنیم و در پوشش نقد، به تخریب دیگران می پردازیم.
کافی است به هیاهویی که برای نقد یک بازی سپیدرود در برابر نفت به راه افتاد نگاهی بکنید؛ ضابطه اصلی آنها این است که هر کسی حق دارد نظرش را بیان کند و همه نظرات معتبر و مهم هستند.
اینکه کدام یک از این صداها ارزش توجه کردن را دارند، مساله دیگری است. اگر ما بر سلیقه و تشخیص و مصلحت و یا حتی منافع خود اصرار کنیم، تعداد منتقدان با ارزش و مفید بهشدت کاهش مییابند.
منتقد با ارزش کسی است که میتوان روی حکم او حساب کرد و از آن درس گرفت. منتقد خوب ما را وادار به فکر میکند حتی وقتی ما با نظر آنها مخالف هستیم. آنها سد راه افکار و واکنش ها قرار نمیگیرند بلکه امکانات و ضرورتهای این افکار و واکنشها را گستردهتر میکنند و …
اقتباس از روزنامه اعتماد
,بسیار زیبا
سلام اصل قضیه را نفهمیدم چیه ولی صدای دکتر عبدالهی بی دلیل بلند نشده . کمی توضیح یدین . ممنون
این افراد منتقد گیلانی که جملگی ساکن رشت هستند؛همانهایی بودند که داعما زبان به انتقاد از عملکرد دکتر ثابت قدم میگشودند که گویی قبل از دکتر ثابت قدم و بعد از ایشان؛همان زبا انتقادی شان لال شده است و دیگر انتقادی ندارند؛جون رشت از قطار توسعه شهری دوباره باز ایستاد.
وقتی اقایانی امثال علی بهارمست و… که پشتوانه مردمی دارند؛جایگاه و کرسی های این شهر را برای احانب؛خالی رها میکنند؛وضع از این بهتر نخواهد شد
درود برشما. آیا هدف از تخریب نابودیست.در این برهه از مان همه باید به سپید رود و داماش کمک کنیم. برد و باخت مهم نیست.تیم شمالیها سپید روده. برای ملوان هم آرزوی موفقیت دارم.