وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت ویژه – فوتبال گیلان و نیازهایش
دکتر عزیز عبدالهی
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – فعالیت های ورزشی، بخش عمده ای از زندگی اجتماعی را تشکیل می دهد. نگاهی به روزنامه ها و برنامه های تلویزیون و شبکه های اجتماعی نشان می دهد که بخش قابل توجهی از اطلاعات و زمان افراد در هر جامعه به ورزش اختصاص دارد. (غلامی ترکسلویه همکاران). فارغ از اثرات ساختاری و نهادین، ورزش عاملی برای سلامت و نشاط و هویت آفرینی درجامعه است.
بی گمان، گسترش جامعه و تمدن اخیر موسوم به فراغت بی ارتباط با گسترش ورزش و بسط گونه و نهادهای مرتبط با آن نیست. هم چنین ورزش به عنوان عاملی برای سرگرمی افراد به خصوص قشر جوان، تخلیه احساسات و هیجانات به شمار می رود و نظام های سیاسی خود عامل مهم گسترش تبلیغ ورزش به منظور هدایت افراد به سوی آن می باشند (عنبری)
مروزه ورزش در سرتاسر جهان روند رو به رشدی دارد و کشور ما نیز مانند سایر کشورهای در حال توسعه، در حال ورود به عرصه های بین المللی است. عرصه هایی که همگونی با آنها اندک است و هنگامی که موضوع رقابت و مسابقه پیش می آید، تفاوت آشکار کشور ما با کشورهای برخوردار از دانش علوم ورزشی مشخص می شود. (سجادی)
ورزش فوتبال، یکی از محبوب ترین و مردمی ترین ورزش های جهان است. در ایران نیز، فوتبال از محبوب ترین ورزش هاست و در واقع، بخشی از جامعه است و روز به روز اهمیت بیشتری می یابد. به همین دلیل، لازم است که مسئولان و مدیران سازمان های ورزشی توجه زیادی به این رشته داشته باشند. (صادقی و همکاران)
در میان رشته های ورزشی به دلیل اینکه فوتبال پر طرف دارترین رشته ورزشی به جهت فراگیری و گستردگی منحصر به فردش است؛ بیشتر از سایر ورزش ها بازتابندگی ویژگی های فرهنگی جوامع است.
فوتبال به دلیل جذابیت خاص یکی از بیشترین جمعیت های ورزشی دنیا را تشکیل می دهد و جایگاه منحصر به فردی دارد، به گونه ای که به پدیده فراگیر و جهانی بدل شده و برای آن حد و مرزی نمی توان قائل شد. این رشته به دلیل برخورداری از ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، به طور کامل از حالت بازی ساده خارج شده است، این نکته دلیل توجه به ارتقای این رشته ورزشی در سطح جهان را آشکار می سازد
رشد فوتبال به عنوان یک پدیده تجاری در چند دهه گذشته در همه جوامع و به ویژه در ایران چشمگیر بوده است و یکی از درآمدزاترین صنایع در قرن ۲۱ به شمار می رود.
راه اندازی لیگ حرفه ای فوتبال در ایران اگر چه همسو با سیاست های جهانی فدراسیون فوتبال در راستای تجاری سازی فوتبال در کشورهای عضو می باشد اما توسعه و بقای آن در دنیای تجاری امروز نیازمند تدارک وسایل، تجهیزات، فرهنگ، قوانین و آئین نامه های مخصوص به خود است. بررسی های انجام شده حاکی از آن است که فوتبال کشورعلی رغم پای گذاشتن به عرصه حرفه ای گری هنوز نتوانسته است به اندازه کافی از حمایت گسترده بهره کافی ببرد. (سجادی و همکاران)
با این مقدمه به بررسی وضعیت فوتبال گیلان می پردازیم. علی رغم این که توانایی ها و پتانسیل های زیادی برای توسعه فوتبال در گیلان وجود دارد، متاسفانه شاهد رشد و توسعه فوتبال به صورت سامان مند و حرفه ای و پیشرفته در استان نیستیم. البته همواره، تیم هایی از گیلان در سطح لیگ برتر حضور داشته اند، اما شرایط نامناسب مالی این تیم ها، امکان توسعه فعالیت های آنان را ممکن نساخته است و سقوط داماش و ملوان از لیگ برتر به لیگ ۱ و ۲ نتیجه چنین ضعف هایی در ساختار فوتبال گیلان است.
به نظر نگارنده اولین و مهم ترین چالش اساسی در فوتبال استان، عدم برنامه ریزی بلند مدت است. با توجه به نقش آشکار مدیریت و برنامه ریزی بلندمدت و استراتژیک در توسعه و پیشرفت، محقّقان بسیاری این امر را مورد توجه قرار داده اند و برنامه ریزی راهبردی و بلندمدت در سازمان های ورزشی ملّی و منطقه ای را پل موفّقیت به اهداف می دانند و بر آن عقیده اند که با نداشتن برنامه بلند مدت و چشم انداز و اهداف، سازمان های ورزشی نباید متوقع هیچ گونه موفّقیتی چه در سطح ملّی و چه محلّی و منطقه ای باشند.
در استان گیلان یک برنامه ریزی بلند مدت برای سمت و سو دادن به فوتبال وجود ندارد و همین مسئله باعث شده است که کارها به صورت برنامه ریزی هدفمند انجام نشود. وجود بی ثباتی و فقر برنامه در فوتبال استان باعث ایجاد مشکلات اساسی در آن شده است، لذا به مسئولان مربوطه پیش نهاد می شود که به فکر تدوین یک برنامه ریزی جامع برای فوتبال گیلان باشند.
مشکل اساسی بعدی، نابسامانی نظام باشگاه داری حرفه ای در فوتبال گیلان است. مسلما، باشگاه ها اساس و ریشه توسعه رشته های ورزشی هستند؛ بنابراین، لازم است که مسئولان مربوطه توجه اساسی به باشگاه ها و چگونگی اداره آنها داشته باشند.
امروزه، در صنعت ورزش و مخصوصا فوتبال اگر باشگاه ها به صورت حرفه ای اداره نشوند، نظام سازمان یافته ای برای اداره آنها وجود نداشته باشد، از ساختار مدیریتی درستی برخوردار نباشند، درآمد زایی کافی نداشته باشند؛ نمی توانند به موفقیت های بالا دست پیدا کنند.
مدیریت ضعیف بازاریابی در باشگاه ها و کمبود بودجه از دیگر مشکلات دامنگیر باشگاه هاست. در باشگاه های فوتبال استان ، مدیریت بازاریابی قوی وجود ندارد و زمینه به کارگیری واحدهای تخصصی و نیروی انسانی متخصص بازاریابی در این باشگاه ها به خوبی فراهم نشده است. با توجه به نقش بودجه و منابع مالی در بهبود و به ثمر رسیدن برنامه هاو کمبود منابع مالی باشگاه های فوتبال استان، ضرورت دارد به این موضوع توجه شود.
مبود سرمایه گذاری حامیان مالی یکی دیگر از مهم ترین مشلات فوتبال استان است. حامیان مالی باعث می شوند که از یک طرف پشتوانه مالی کافی برای تیم های فوتبال استان به وجود بیاید و از طرف دیگر باعث افزایش انگیزه برای شرکت در فعالیت های ورزشی می شوند؛ لیکن، عواملی چون ضعف بنیه اقتصادی شرکت های تولیدی و صنعتی در استان ، تبلیغات ضعیف و… موجب شده است که در جذب حامیان مالی موفقیتی حاصل نشود.
در استان گیلان توجه اندکی به مقوله استعدادیابی در فوتبال می شود و روش های اصولی برای انجام این کار وجود ندارد. فقدان منطق هزینه – فایده و درآمد زایی اندک در باشگاه های استان، از ضعف های بنیادی موجود دیگر در فوتبال می باشد.
در گیلان، باشگاه های فوتبال بیشتر ماهیت ورزشی دارند و شرایط خاص حاکم بر فوتبال این مناطق باعث شده است که باشگاه ها از ماهیت تجاری بودن و درآمد زا بودن خود دور شوند، در حالی که باشگاه های مطرح فوتبال در جهان علاوه بر رقابت ورزشی، در فکر رقابت تجاری و کسب سود نیز می باشند. هم چنین، هزینه ای که در فوتبال استان می شود بازدهی های لازم را برای آنها به همراه ندارد و نمی توانند در رقابت با باشگاه های متمول دولتی ره به جایی ببرند..
با عنایت به آن چه گفته شد ضرورت دارد مسئولان و سیاستگذاران استان به ویژه مدیران ورزش و هیئت فوتبال جهت حمایت از باشگاه های فوتبال و مرتفع نمودن موانع توسعه فوتبال، راهکارهای اجرایی و مطابق با برنامه ای زمانبندی شده را، پیش بینی نموده و برای توسعه فوتبال در استان، گام های عملی بردارند.
درست است که باید آسان گرفت اما نباید آسان انگاشت. ما میخواهیم همه مشکلات را در جا حل کنیم ولی مسائل درجا حل نمیشوند. مسائل به هم ربط دارند، همه چیز به هم بسته است.
سلام . میخواهیم مسائل فوتبال را در فدراسیون فوتبال حل کنیم. من مشکلات فوتبال را محدود به فدراسیون نمیدانم بلکه باید فدراسیون فوتبال را در فدراسیون فوتبال حل کنیم. من مشکلات فوتبال را محدود به فدراسیون نمیدانم بلکه فدراسیون فوتبال را در دل فوتبال جای میدهم. فوتبال یک جایگاهی دارد. چیزهایی با فوتبال مرتبط و وابستهاند. من همه این عوامل را در تحلیل فوتبال درنظر میگیرم.
همه می دانیم که گاهی افرادی که مسئول استعداد یابی هستند نقش دلال را بازی می کنند و استعدادهای زیادی به دلایل مختلف موفق نمی شوند وارد فوتبال شوند.
اگر به تاريخچه باشگاههاي مهم جهان نگاه کنیم، ميبينيم از يک تيم محلي آغاز شده و کم کم باشگاه درست مي کردند اما ما باشگاه نداريم درواقع زير ساخت اصلي را نداريم.
درود بر سپیدرود . استاد اکثر باشگاههاي ما وابسته به ارگانهاي دولتي اند و ما در واقع باشگاه مستقل نداريم و باید تلاش کنند باشگاه واقعی ایجاد شود .
قضیه فوتبال پیچیدهتر از این حرف هاست ولی ما میخواهیم سادهاش کنیم
اصلاً هر وقت مشكل حق پخش فوتبال ايران حل شد، دردسرباشگاه ها هم درست ميشود. هر وقت توانستيم از صدا و سيما حق فوتبال را بگيريم، حتماً صاحب زمينهاي با كيفيت و ورزشگاههاي استاندارد ميشويم.
فوتبال ما نمایی کوچک از جامعه ماست . رفتارهای جامعه ما را به عینه در فوتبالمان می بینیم . پرخاشگری ، دروغ ، ریا ، پنهان کاری ، رشوه و … و در کنار آن بازی های جوانمردانه! قضاوتهای بی نقص و مدیریت بی بدیل هم همراهان این قضیه هستند.
به نظرحقیر هر زمان اوضاع اجتماعی و بسترهای لازم فراهم شد فوتبال هم درست خواهد شد.
مشکل فوتبال ما دو چیز است
ا. پرداخت پول باشگاهها از بیت المال توسط دولت
2. قبول هزینه های ورزشی به جای مالیات
اگر فوتبال خصوصی شود کمتر مورد توجه وحساسیت است
به نظر من احساس پیشرفت از خود پیشرفت هم مهمتره و این احساس تنها با نظم و انضباط و توجه کردن به جزییات بدست میاد
مثلا برای من سوال است که چطور با وجود پیشرفت کشورمان در مسائل مختلف، ما هنوز نتوانستیم یک استادیوم با صندلی و بلیط فروشی مدرن داشته باشیم! توجه نکردن به همین مسائل جزیی احساس خوب پیشرفت را از مردم میگیره و در رفتارهاشون بروز پیدا میکنه
امیدوارم روز به روز جامعه ما به سمت انضباط بیشتر پیش بره چرا که بی انضباطی در جامعه ما واقعا آزار دهنده شده
شادی و اشک فوتبال برایم بازتابی از زندگی است. زندگی سرشار از درگیری و مبارزه در منگنهی زمان. نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه، که بههر حال تمام میشد تا بازی بعد، تا فصل بعد، تا تورنمنت بعد. فاصلهی پیروزی و شکست، امید و ناامیدی در ضربههای پنالتی گاهی سر سوزنی میشد. سرنوشت بازیها گاهی با طرح و نقشه رقم خوردند و گاهی با تصادف و اقبال. گاهی با پشتکار، گاهی با فرصتطلبی. گاهی با ریاضت، گاهی با شکیبایی. گاهی با شور نوجوانی، گاهی با تجربهی بزرگترها. فوتبال فقط به مردان قوی تعلق نداشت. فوتبال به عزت نفس چنگ میزد، به امید. کوچکهای بیمقدار میتوانستند گاهوبیگاه شاخ غولهای پرتکبر را بشکنند.
مدتهاست به زمین و زمان گیر میدم که هیچ چیز سرجاش نیست. و کم کم به این نظر رسیدم که برای کار ماندگار در هر زمینه ای باید برنامه ریزی کرد. باید طرح داشت. همین طور بریم ببینیم چی میشه که کار خوب در نمی اد. مثلا همین فوتبال اگه بازیکن ها از کودکی خوب تربیت و اموزش داده نشن نمی تونن متد های مربی رو اجرا کنن. مهم همینه که متد مربی به خوبی تو زمین اجرا شه. کاری که تو فوتبال ما بازیکن ها نمی تونن انجام بدن ما هی میریم مربی میاریم. تو شغل منم همینطوره. هر چقدر بیشتر کار می کنم بیشتر از نبود برنامه درست کاری و نبود استراتژی درست توسعه دیوانه میشم. همه چی این مملکت کوتاه مدته. اگر هم یکی بخواد نمی تونه درست کاز کنه. هیچ مدل درست توسعه نرم افزار اجرا کرد.
برخی از لیدرها در سال های اخیر تا حدی قدرت پیدا کرده اند که دست به اموری فرالیدری از جمله دلالی بازیکن، تخریب اسطوره ها و گاها ضرب و شتم تماشاگران می زنند.
چقدر جماعت سادهدل و زودباوري هستيم ما كه داخل زمين، عقب بدبختيهاي اين فوتبال ميگرديم و خوشخيالانه ريشه مصايب بيشمار اين بيمار رنجور را در همان مستطيل سبز ميجوييم. انگار رسم زمانه بر اين قرار است كه هر از گاهي تلنگرمان بزند و يادمان بياورد كلاه فوتبال اين مملكت، تا كجا پس قافله است
و ما ميمانيم و عفريت خشونت كه روز به روز، افسار گسيختهتر از قبل پيش چشمانمان تركتازي ميكند. كاش ما هم به اندازه اسپانياييها در زمينه اخلاق و فرهنگ و تمدن بيادعا بوديم، اما روابط ورزشيمان از همان جنسي بود كه ژنرال ژاوي را واميدارد در جستوجوي كودكي كه در غم نديدن او ميان صدها هزار نفر اشك ريخته، كل شهر را بههم بريزد و به افتخارش جشني ترتيب بدهد. راستي چقدر سياه است، تصوير اين خشونت لختي كه انديشه و روحمان را به محاق چالشي جانفرسا ميكشاند. كاش تمام اينها فقط يك كابوس بود. كاش!
جريان نقد در فوتبال ايران، متاسفانه جريان معتبري نيست و به ندرت ميتواند اوضاع را چنان پيش ببرد كه قصد دارد. با توجه به آنچه از طريق رسانهها گزارش ميشود، كمتر ميتوان در نقطه ديگري از دنيا، جامعه منتقدان ورزشي را به بياعتباري اين گروه در ايران پيدا كرد.
اژه تعصب يكي از كلماتي است كه در فوتبال ما، معاني متعدد و بعضا حتي متناقضي دارد. بازيكن متعصب، در معناي عام خود در فوتبال ما، بازيكني است كه در مقابل مبالغي كه تحت عناوين مختلف از باشگاه دريافت ميكند، كمفروشي نكرده و از دل و جان براي تيمش بازي كند. گاهي نقش اين تعصب چنان پررنگ ميشود كه هواداران توقع دارند، بازيكنان حتي در شرايطي كه به دلايل و بهانههاي متفاوت پولي دريافت نميكنند هم، با تمام وجود براي تيم به ميدان بروند
از قديم گفتهاند در تخيل مناقشه نيست! (نخير! همين كه ما نوشتيم درست است) به همين دليل چشمان خود را ببنديد و در ذهن خود شرايط آينده فوتبال ايران را مجسم كنيد.
تعارف را اگر كنار بگذاريم، بدون هيچ ترديدي نميتوانيم دورنماي درخشاني را براي فوتبال ايران متصور باشيم. آنچه در آن هيچ ترديدي نيست، اين است كه اوضاع فوتبال ما از آشفتگيهاي عميق و بيشماري رنج ميبرد كه آن را در آستانه فلج شدن قرار داده است. اين معضلات را خيليها ميدانند و ميبينند، اما اينكه چرا از بين نميروند شايد معلول اين حقيقت تلخ باشد كه ما به هزار و يك دليل از رويارويي با واقعيتهاي عريان، واهمه داريم. درد، اگر درست مطرح نشود هيچ درماني نخواهد يافت. شك نكنيد.
زیاده خواهی در ورزش پستی است و فروتنی فضیلت، محیط ورزش و محیط باشگاه باید چنان بساطی در زمینه تربیتی باشد که جایی برای از بین بردن بدی ها و پرورش دهنده خوبی ها باشد. حال اگر این محیط در فوتبال فراهم نباشد که نیست ما به جای انسان سازی دیو سازی می کنیم.
ورزش و به ویژه فوتبال را میزان ها و قرارها و آداب و سنن معتبری بوده و هست که اگر ذره ای از آنها اعمال نشود به جای عافیت مصیبت به بار می آورد. درد فوتبال ما و باشگاه ما این است که هر ریاکار و خبر چینی در فوتبال سنگ خود به سینه می زند و باشگاه را به دکانی دو نبش تبدیل نموده است برای ناندار و نامدار شدن خود. درد بزرگ ما این است که فوتبال ما کانون طلب کار سازی است و درد بزرگ این است که هر کس به مقامی می رسد آنجا را محلی اجاره ای یکساله می پندارد که باید بخورد، ببرد، بار خود را بر بندد و برود.
فوتبال ما راه و هدف خود را گم کرده و در بیراهه و جاده پر از سنگلاخ قدم برمیدارد. واقعیت دردناک این است که فوتبال ما به مرض «روزمرگی» دچار شده است، مسخ و اسیر توهمات شده و به قول ساموئل، بازیکن انگلیسی که بعد از بازی در تیمهای مطرح و لیگ معتبری چون لیگ انگلیس، لیگ ما را هم از نزدیک تجربه کرد فوتبال ایران در «حباب» گرفتار شده است، در مسیر غلط به سرعت و شتاب دیوانهوار پیش میرود، یعنی دستها و جریاناتی غریبه، مشکوک، منفعت جو و… و در یک کلمه «آویزان» در این مسیر هلش میدهند.
ریشه بدبختیها و کجرویهای فوتبال، ریشه دردها , ریشه بداخلاقی و افتضاحات و رسواییهایی که هر روز به گوش میرسد، قلب و فکر هر شنونده باوجدان و شریفی را به درد میآورد، در «مدیریت» است اما ما، نمیخواهیم این را بپذیریم
به امید روزی که ورزش این شهر پویا، سرزنده، بانشاط همراه با شوروشعف بین جوانان و نوجوانان پاک این شهر باشد .
فوتبال ایران مانند بیماری است که با یک عمل جراحی ساده درمان میشود اما تیم پزشکی در حاشیه آن ایستاده و از مرگ سخن میگوید
فوتبال ما زردي گرفته و اين زردي تبديل به يرقان شده است. عاشقها رفتند و كاسبان آمدهاند. اكنون اينها عاشق هستند كه 50 سال آمدند و رفتند اما كاسبان كجايند؟ يكي ميخواهد نماينده مجلس شود بساط كاسبياش را در فوتبال پهن ميكند. يكي ميخواهد معاون وزير شود به فوتبال ميآيد.
بیرحمی فوتبال هم حدی دارد و گاهی خارج از فضای بیروح فوتبال اين خود ما هستيم كه حساب و كتابهای فوتبال را به دلايلی كه تاريخ بر آن قضاوت خواهد كرد تغيير میدهيم.
پدیده های اجتماعی چنان چه به معضل تبدیل شده باشند، اغلب با راهکارهای اجتماعی قابل رفع است. تدابیر پیشگیرانه که معمولا پس از بررسی موضوعات ومعضلات اجتماعی مورد توجّه و توجیه قرار می گیرد، از جنس راه کارهای اجتماعی است.
تأثیرات رسانه های جمعی بر روی انحرافات اجتماعی، مربوط به تغییراتی است که انسانهای سازنده، اداره کننده و پخش کننده برنامه های آگاهانه یا ناآگاهانه به جامعه عرضه می دارند که ممکن است موجب ریدل یا واگیری رفتاری شوند که به معنای گرفتن ناخودآگاه رفتار دیگران است. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که رسانه های جمعی، در مبارزات داخلی ملّتها و پیکارهای خارجی بین المللی برای تهییج و بسیج عقاید عمومی، و نیز گاهی برای سرکوبی آن، یکی از قاطع ترین و تعیین کننده ترین حربه ها هستند.
امروز فوتبال ما عقب گرد مي كنند چون بي تجربگي را تجربه مي كند فوتبال ما به دست غريبه هائي افتاده است كه چون تاريخ نمي دانند خود مجبور به تكرار آن هستند
فوتبال ما حكايت هاي فراواني دارد قصه هاي سو مديريت را مي توان در همين چند قصه كوتاه ديد همان قصه هائي كه نشان مي دهد عدم تمركز و دخالت هاي بي جا در امور مديريت از سوي سر مربيان و يا در سوي ديگر دخالت مديريان در امور مربيگري چه حكايت شبيه به قصه شهر قصه و آن فيل بي نوا ئي است كه يك عاجش مي شكند بعد عاج ديگر آن را هم مي كشنند و خرطومش را قطع مي كنند شاخ ها را بر سر ش مي گذارند و بعد وقتي كه او مي گويد فيل است باورش نمي كنند در فوتبال ما همه به كار همديگر دخالت مي كنند و همه ناكار آمد در حوزه هائي هستند كه بي دليل دخالت مي كنند و سر انجام بر فوتبال ما همين مي رود كه تا به امروز رفته است و اين حكايت ها همچنان باقي است
فرهنگ فوتبال ما نمی تواند مدیر بسازد زیرا بازیکن سالاری و سو مدیریت های رایجی که به دنبال راضی ندگاه داشتن سکوها است اجازه نمی دهد که فوتبالیست ما رشد اجتماعی و فرهنگی و مدیریتی داشته باشد فوتبالیست ایرانی می داند سرزمین فوتبالفارسی پر از تبصره و پارتی بازی و ناز کشیدن ها و قواعد غیر اصولی است
باشگاه باید امکانات داشته باشد و استادیوم شخصی داشته باشد و امکانات اداره مسابقات خود را داشته باشد تا بتوان رفرم فرهنگی در این باشگاه و یا کل فضای فوتبال ایجاد کرد