علی رضا مویدی فر
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – سپیدرود نیمه جان است. جان به سر شدیم از بس که نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم از مصیبتهای خودساخته و دوست ساخته و دشمن ساخته اش.
اما خزان از پی تابستان رفت و دردی از دردهای بسیارش کاسته نشد که هیچ، رنج تماشای سقوط آزادش، هر روز از روز پیش افزون گشت.
نمی دانم، شاید مقدر است که بالا نباشد، که بالا بودن هزینه دارد. و کدام دست بی منت، تمام این سالها برای سپیدرود هزینه کرده که صدچندان از کنارش برنداشته باشد؟
سهم سپیدرود اما از همه این برداشتها، سرگردانی بود و سردرگمی بود و سرافکندگی. حالا که این متن را می نویسم، سپیدرود رشت، در رشت، زیر باران، از بادران، دو بر هیچ عقب است.
چه تفاوت دارد، حتی اگر به قول امروزی ها، کامبک بزند؟ درحالی که در انتهای آن بازگشت احتمالی، به اعماق دردهای بیدرمانش باز خواهد گشت؟
فوتبال بیمار گیلان، در انتهای پاییز، به تماشای برگریزان فرزندانش نشسته است. تا بهار کی در رسد؟ اگر بهاری در پیش باشد.
* بیتی از شعر “وصیتنامه” اثر حسین صفا
