وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

بازنشر – توفیق ادب

رضا بابایی

وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – ادب و مدارا با دوست و دشمن، هنر انسان‌های بزرگ است. آدم های حقیر و نابخرد، تاب و توان «ادب‌‌ورزی» ندارند. «از خدا جوییم توفیق ادب» یعنی از خدا جوییم توفیق بزرگی و خردمندی و دینداری.

پیغمبر ما به خود می‌بالید که پروردگارش، او را چنان ادب آموخته است که نیکوتر از آن ممکن نیست: ادّبنی ربی احسنَ تأدیبی. و می‌گفت: لاادب لمن لاعقل له. هیچ‌کس ندید که او هستۀ خرما را از دهانش بیرون بیاورد و پیش چشم دیگران بگذارد، یا سخنی بگوید که رنگ شرم بر چهرۀ کسی بنشیند، یا بیش از جرم، جریمه کند.

 چقدر نیازمندیم به گفت‌وگو دربارۀ آداب هم‌زیستی در خانه و کوچه و شهر. جانب ادب را فرونگذاشتن، به اندازۀ جانب حق را نگه داشتن، مهم است. «صائن‌الدین کازرونی را گفتند: ادب در چیست؟ گفت: در حق. هر که را آن نیست، این نیست.»

از خـدا جوییم توفیـق ادب

بی‌ادب، محروم ماند از لطف رب

بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش بر همـه آفــاق زد

ادب، تنها این نیست که «شما» را «تو» نگوییم یا سخن رکیک بر زبان نیاوریم. ادب، فقط پرهیز از ناسزاگویی و کلمات ناموسی نیست. ادب، بریدن سر دیگران با پنبه نیست. شروع سخن با «سلام»، ادب است، اما مهم‌تر از سلام، اصل کلام است.

ادب، چیزی فراتر از بنشین و بفرما و بتمرگ است. این مقدار ادب‌ورزی، از ابلیس هم برمی‌آید. «ادب لفظ» چندان دشوار نیست؛ اگرچه گاهی ما از عهدۀ آن هم برنمی‌آییم. اما مهم‌‌‌تر از آن، «ادب بحث» و «ادب نفس» است. در این ادب، در بحث و منازعه، پا از گلیم انصاف بیرون نمی‌گذاریم، با لاطائلات تکراری، به شعور مخاطب توهین نمی‌کنیم و عیب دوست و حسن دشمن را ‌هم می‌بینیم.

ادب، آن است که حرف تو به اندازۀ حرف من، گفتنی است؛ اگرچه هر گفتنی، پذیرفتنی نیست. حقیقت ادب، کاه دیگری را کوه نکردن است و بر دروغ خود، نام مصلحت ننهادن است و راست دیگری را فریب نخواندن. ادب، همه‌چیز را برای خود نخواستن است. ادب این است که بدانیم سفرۀ دنیا پهن است برای همه. ادب این است که دوستم داشته باشی اگرچه از اندیشه‌ام بیزاری؛ سرم را نشکنی اگرچه با آنچه در سر دارم، دشمنی.

اهل ادب، پشت پرده را نمی‌جویند و نقد انگیزه را جانشین نقد اندیشه نمی‌کنند. ادب، رفتار علی است با عمرو که آب دهان او را تاب آورد، اما تیغ خشم از نیام انتقام بیرون نیاورد. ادب، سخنرانی زینب است در کاخ یزید، که قاتلان برادرش را چنان شرمنده و روسیاه کرد که کاروان کربلا، اگرچه تا شام اسیر بود، از آنجا تا مدینه، عزیز بود و دیگر کسی را یارای جسارت به بازماندگان حسین(ع) نبود.

ادب را به هیچ بها و بهانه‌ای از کف نباید داد که مقصود از همۀ این قال و مقال‌ها، زیستن آسان‌تر در کنار یکدیگر است. اختلاف و نزاع‌های فکری، بهانه‌ای است برای هم‌صحبتی و رو در روی هم نشستن و چشم به دیدار هم گشودن و بر روی هم خندیدن.

در بازیگاه دنیا، نیاز ما به یکدیگر، کمتر از نیاز کودکان به ‌همبازی نیست. ما می‌توانیم بر هم نکته بگیریم و بر گفتار و رفتار همدیگر انگشت نقد بگذاریم، حتی گریبان بگیریم و صریح و بی‌پرده سخن بگوییم، اما دست از آستین تهمت و بی‌شرمی بیرون نیاوریم. آن که شرم و حیا ندارد و دیگری را حرمت نمی‌گزارد، به فتوای حافظ، «لایق صحبت نبوَد.»

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه

هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 3 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

8 دیدگاه ارسال شده است

  • سبو گفت:

    نمی توان هیچ حسابی روی سلیقه افراد باز کرد؛ اما به هر حال در زندگی شخصی ادب، ملاحظه، و احترام همیشه بهترین انتخاب ها در زمان رفتار کردن با دیگران حساب می شوند.
    ادب و مراعات حقوق دیگران سبب می شود شما فرد قدرتمندی جلوه کنید. ما دوست داریم که دیگران ما را صمیمانه دوست بدارند، با ما درست رفتار کنند و برایمان ارزش و اهمیت قائل شوند، اما در عین حال باید در نظر داشت که همه ما انسان هستیم و هیچ گاه نمی توانیم ۱۰۰% کامل باشیم و این امکان وجود دارد که در برخوردهایمان با دیگران دچار خطا و یا اشتباه شویم. اما به هر حال هر چقدر به دیگران محبت کرده و با آنها مؤدبانه برخورد کنیم به همان میزان آنها به ما محبت کرده و ما را مورد احترام خود قرار می دهند.

  • هوتن گفت:

    بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ، اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی …

  • saeid گفت:

    به بعضیا باید گفت دم از مردونگى نزن … سنگینه ، سُرفت مى گیره !

  • پوریا گفت:

    اختلاف ها و مشکلات دقیقا از اونجایی شروع میشه که توقع داریم همه مثه ما فکر کنن …!
    دوست داریمآدما اونطوری باشن
    که ما میخواییم !
    همیشه مطابق میل ما رفتار کنن…
    همیشه تاییدمون کنن؛
    همیشه بگن آره حق با شماست !
    کسی که نظرش مثه ما نباشه
    رو “احمق” خطاب میکنیم …!
    برای تفکر و عقیده ی هم ذره ای احترام قائل نیستیم …
    فقط ادعا داریم …
    فقط شعار میدیم ؛
    باد میندازیم
    تو غبغبمونو با یه چهره ی روشنفکرانه میگیم که آره به سلیقه ها باید
    احترام گذاشت …
    منتهی به سلیقه ای احترام میذاریم
    که مثه ما باشه !!!

  • لاسکی گفت:

    ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستند اما
    زمانی رشد میکنیم که با کسانی که با ما اختلاف نظر دارند هستیم.
    اگر شما یک غذای بد طعم را خورده باشید میتوانید طعم یک غذای خوب را درک کنید پس، از تلخیهای زندگی درس بگیرید تا بتوانید آنرا درک کنید.
    چیزهایی که از دست داده ای را بحساب نیاور چون گذشته هرگز برنمیگردد.
    اگر رنجی نمیبردیم هرگز مهربان بودن رانمی آموختیم. به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید !
    زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید .

  • مهران گفت:

    به هرچی فک میکنم نمیدونم چی باید بنویستم امروزم یکی ازهمون روزاس….همش نشستم وفک میکنم به روزگاری که گذشت به اطرافیام به همه چیز….من همیشه همه آدمها رو خوب میبینم تاوقتی که خلاف این فکرم بهم ثابت بشه،خیلی سعی کردم بین این همه آدم ساده بمونم سعی کردم بدیهای دیگرانو به رو خودم نیارم،خیلی چیزا برام افتاق افتاد روزهای زیادی گذشته برام ولی تجربه هایی کسب کردم که برام قابل احترامن،چیزایی رو برام ثابت کرده که توباورم نبودن…..هنوزم اعتقاد دارم آدمها خوبن ودوست داشتنی ولی هرکسی یه بدی هم داره یکی خوبیش کمه یکی بدیش ،هرکسی یه چیزیش به چشم میاد
    گاهی اوقات حرفای زیادی داریم برای گفتن ،برای گریه کردن،اما توزندگی یاد گرفتیم اشکامونو نشون هرکسی ندیم…دلمون پره ازهرچی دروغه آدماس،حرفای دلمون زیاده اما کسی رو نمی بینیم که بهش بگیم … یه نفری که وقتی حرفاروبهش میگیم دقیقا همون حسی رو بفهمه که داریم،اطرافمون آدمای زیادی هستن که به رومون نگاه میکنن لبخندی میزنن …….دستهای زیادی اطرافمون دراز میشه ولی … بازم جمله های سه نقطه ای…

  • رضا ساداتی گفت:

    اعتراف میکنم به من هم پیشنهاد کرده بودند تا به نام هواداری از سپیدرود به اشکان غایبی توهین کنم.من پشیمانم و نادم

  • محی الدین فلسفی گفت:

    وقتى سکوت مى آید حتى یک فکر نیز برجاى نمى ماند. کسى که به درون مى نگرد، ناگهان نگاه کردن خویش را فراموش مى کند. دو نوع سکوت وجود دارد. اول: سکوتى که شما آن را در خود پرورش مى دهید، و دیگر سکوتى که خود مى آید. سکوت باید از عمق هستى تان بیرون بجوشد. و از بیرون به درون شما تحمیل نشود. بلکه برعکس از درون به بیرون فوران بزند. یعنى از مرکز هستى به سوى فضاى بیرونى جارى شود. و این پدیده اى کاملاً متفاوت از سکوتى است که خود ایجاد مى کنید.