وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت ویژه: زندان؛ سرانجام همه ی عابر بانک های فوتبال ایران

رادنی دیدار

وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – امروزه فوتبال یکی از بزرگترین صنایع دنیاست و البته در ردیف پول سازترین شان هم. صنعتی که علاوه بر جاذبه پولسازی اش توانایی آن را دارد که بر روی بسیاری از هنجاری های اجتماعی تاثیرگذار باشد و آنها را معلول خود سازد. این شاید بزرگترین وسوسه ای باشد که موجب می شود بسیاری را به سمت و سوی این صنعت منحصر به فرد جذب کند.

ورود سرمایه داران به صنعت فوتبال مانند هر تجارت دیگری می تواند به انگیزه اضافه نمودن دارایی باشد و بس. اما زمانی که رقم سرمایه گذاری بسیار بیشتر از توان بازدهی آن بیزنس است، آن وقت باید داستان را در جای دیگری دنبال کرد. انگیزه هایی همچون شهرت، جاه طلبی، رسیدن به جایگاه های اجتماعی و البته یک سری دلایل شخصی خاص!

اینکه مولتی میلیاردی به نام آبرامویچ وارد دنیای فوتبال می شود و چند ده برابر گردش مالی همه سالهای پیش از ورودش را در چلسی سرمایه گذاری می کند را هرگز نمی توان در متر و غالب یک تجارت عادی اندازه گیری کرد.

همچنان که هنوز هم بعد از گذشت سالها انگیزه هایی همچون پول شویی، تجارت اسلحه و سایر شغل های مافیایی را دلیل اصلی آمدن او به فوتبال عنوان می کنند.

اما داستان فوتبال ایران و سرمایه گذاران یک قصه منحصر به فرد و صد البته جالب تر است. اگر در فوتبال اروپا سرمایه گذاری بیش از حد و غیر معمول موجب غیر سوددهی می شود در فوتبال ایران هیچ نوع سرمایه گذاری (نه معمول و نه غیر معمول) را نمی توان در غالب یک تجارت سودده اندازه گیری کرد.

چه کسی حاضر است پای در تجارتی بگذارد که که هیچ یک از خروجی های مالی عرف در دنیای فوتبال در آن جایگاهی نخواهد داشت. منابع کسب درآمدی مانند: پخش تلویزیونی، دریافت حق عضویت های سالانه از هواداران، کپی رایت، بلیط فروشی، جذب اسپانسر برای شرکت در کارناوال های سالیانه و تورنمت های خارجی و دهها منابع کسب درآمد که در فوتبال ما حتی در رویا هم به آن فکر نمی شود.

اما با همه این عوامل بازدارنده بازهم هستند کسانی که در طول دو دهه اخیر و پس از اعلام دولت برای اجرای اصل ۴۴ و خصوصی سازی پای به عرصه سرمایه گذاری در فوتبال گذاشتند. کسانی که با وجود تفاوت های چند ده فرسنگی در افکار، شخصیت و جایگاه اجتماعی شان، چند وجه مشترک داشتند و دارند.

نخست اینکه ورود همگی آنها به این عرصه همراه با سر و صدای بسیار بود و البته خروجی آرام و خاموش داشتند. همگی از آ؛رزوهای بزرگ صحبت کردند و صد البته به نود درصد آنچه در سر داشتند هرگز نرسیدند. و مهمترین وجه مشترک همه سرمایه گذاران در فوتبال ایران یک اشتراک سوزناک است: پایان مختوم همه آنها نابودی بود و بس! زندان، فرار و خاموشی.

چه کسی امروز از برادران مداح و باشگاه بهمن خبر دارد؟ قویدل و داماش کارشان همان ابتدا گره خورد تا در کنج زندان اوین روز بگذارند و مه آفرید امیر خسروی هم. راه برادران ریخته گران و فولاد ماهان سپاهان هم به بگیر و ببند ختم شد. برادران شفیع زاده در تبعیدی خود خواسته، فرار را بر زندان ترجیح دادند.

محمدرضا زنوزی مطلق و گسترش فولاد هم کارشان به زندان ختم شد و البته خوشانس بود که آزاد شدند و فعلن ادامه می دهند. بعد هم نوبت به بابک زنجانی و راه آهن رسید تا کارشان به زندان ختم شود و شیرینی پرسپولیس هم پایانی تلخ پیدا کرد.

حاج حسین هدایتی دولابی هم که صبح بازداشت می شود و فعلا آنقدر کارش بیخ پیدا نکرده و تا عصر به خانه می آید و البته نوروز پیش آن داخل بود و این بار خبرش به بیرون درز کرد. از بین عابربانک های فوتبالی فعلا سیروس خان محجوب بیرون است.

حال این پرسش بزرگ پیش می آید: مشکل کار در کجاست؟ این داستان درام و ناراحت کننده به چه دلیل در فوتبال ما رخ داده است و تا کی باید ادامه پیدا کند؟ اگر ادعای ما این است که باید همه تیم های فوتبال ما خصوصی شوند پس چرا و چگونه فوتبال ما تبدیل به مثلث برمودایی شده است که هر کسی گام به آن می گذارد در آن فرو می رود و بازگشتی برایش متصور نخواهیم بود؟

اینکه بگوییم همه ی دوستان از دم فاسد بوده اند که باور کردنی نیست. اینکه بگوییم فوتبال ما فاسد است هم که عقلانی نیست. پس چرا وضع ما به مثال از اینجا مانده و از آنجا رانده شده است؟

چه بخواهیم و چه نخواهیم باید دست به یک انقلابی بزرگ و یک خانه تکانی اساسی بزنیم. انقلاب در ساختار اصلی و کلی فوتبال ما. در اینکه ساختار را آنقدر صاف و شفاف و رو باشد که برای ورود به آن احتیاج به هیچ زد و بند و پنهان کاری نباشد. اینکه خانه تکانی در نگاهمان باشد و افکارمان.

باید ابتدا خودمان باور کنیم که هم فوتبال مان سالم است و هم آدمهایی که به آن وارد می شوند و آن وقت می شود سره را از ناسره تشخیص داد که اگر وضع به این منوال باقی بماند فوتبال دولتی امروز تا فردا داستانش پایان خواهد یافت. فوتبالی که سودی از آن بیرون نمی آید هیچ، همه آنانی که به آن وارد می شوند را چون کروکودیلی خون آشام می بلعد.

برای نجات این عشق دوست داشتنی همتی بالا می خواهد و اراده ای قوی.

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 9 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.