وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

۱۱ آذر؛ سالروز گرامیداشت مقام میرزا کوچک خان جنگلی

وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرودیازدهم آذر ماه در تقویم خورشیدی برای گیلانیان یک روز ویژه به شمار می رود، سالروز گرامیداشت میرزا کوچک خان جنگلی.

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۹ شمسی در رشت به دنیا آمد و سال‌های نخست عمر خود را به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد و در سال ۱۲۸۶ در گیلان به صفوف آزادی‌خواهان پیوست و برای سرکوب محمدعلی شاه عازم تهران شد.

همزمان با اوج‌گیری نهضت مشروطه شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند و میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود به آنها پیوست و در سال ۱۲۹۴ به جای مجلس اتحاد، هیئت اتحاد اسلام از یک گروه ۱۷ نفری در رشت تشکیل شد که بیشتر اعضای آن روحانی بودند و میرزا کوچک خان عضو مؤثر آن بود.

میرزا رهبری این گروه را به‌عهده گرفت و پس از اشغال ایران توسط ارتش روسیه تزاری به مبارزه با این ارتش پرداخت و روستای کسما در ناحیه فومن را مرکز کار خود قرار داد و هیئت مذکور به تدریج گسترش یافت و بخش وسیعی از شمال کشور زیر نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد.

نهضت جنگل فعالیت‌های نظامی مختلفی را بر ضد نیروهای روسی و انگلیسی در شمال ایران انجام داد اما بعد دچار اختلافات داخلی شد و برخی از سران آن تسلیم و یا اعدام شدند و پس از تسلیم خالو قربان، نیروهای دولتی وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلی‌ها به نتیجه نرسید به تعقیب نیروهای جنگل پرداختند و برخی از نیروها متفرق و برخی نیز تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند.

با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حرکت آن برای سرکوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا، میرزا کوچک بار دیگر تنها باقی ماند.

روس‌ها نیز براساس توافق با دولت ایران از کمک نظامی به جنگلی‌ها خودداری کردند و نبرد قوای دولتی با نیروهای اندک جنگل شدت یافت و سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۰۰ رشت به تصرف قوای دولتی درآمد و میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.

در آذر ماه سال ۱۳۰۰ در حالی که میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود در کوه‌های تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع «رضا اسکستانی» سرش بریده شد و خالو قربان که روزگاری خود از همرزمان او بود سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد.

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

پاسخ دادن به فراز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − ده =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

29 دیدگاه ارسال شده است

  • شروین گفت:

    سلام از باشگاه سپیدرود تشکر می کنم که اسطوره های ملی را فراموش نمی کنند . یاد میرزای بزرگ بخیر و دست اقای دیدار درد نکند

  • صادق متقی گفت:

    درود بر سپیدرود که یادگار مردان بزرگ ورزش استان است و امروز هم با گرامی داشت خاطره میرزا کوچک خان جنگلی ، دارد بزرگی می کنددر فضای ورزشی

  • صیاد گفت:

    ارتش سرخ گیلان نمادی از مبارزه و جنگندگی میرزا کوچک خان

  • اسماعیلی گفت:

    یکی از ابتکارات خوب روابط عمومی باشگاه سپیدرود پاسداشت مناسبت های ملی است . تبریک عرض می کنم که دارید به فرهنگ بها می دهید .

  • مینا گفت:

    درود بر فرزندان میرزا کوچک که در بازی با بهمن شیراز ، غوغا بپا می کنند.

  • اکبر طارمی گفت:

    ای خدای بزرگ سپیدرود را سربلند فرما

  • رضا گفت:

    ارتش سرخ به پیش ، پیروزی نزدیک است

  • عزیزی گفت:

    هوا سرد و بارانی است باید مراقب باشیم که از هوا و زمین آسیب نبینیم

  • مجتبی گفت:

    تشکر ویژه از مدیر محترم سایت بابت پاسداشت این بزرگمرد گیلانی …
    آبرارها ! همه با هم پنج شنبه ؛ پیش بسوی ورزشگاه پیر شهر باران… فریاد همیشگی
    دریا ؛ دریا سپیدرودیم
    موج دریا سپیدرودیم
    قهرمان گیلان سپیدرودیم
    خوشکل گیلان سپیدرودیم
    انزلی هوتو بس
    انزلی هوتو بس

  • نیما گفت:

    درود بر سپیدرود و دست اندرکاران میهن دوستش
    یاد میرزا همیشه در قلب ما خواهد بود
    روحش شاد

  • محمود گفت:

    سپيدرود + داماش = عشق مردمان ديار باران

    كور بشه هر كي كه نميتونه ببينه و عاقل بشه هر كي غير اين فكر ميكنه

  • رسول گفت:

    ما گیلانیها نشون دادیم که به اصول و عقایدمون پایبندیم ممنون از عوامل باشگاه سپیدرود که یاد میرزای بزرگ را پاسداشتند

  • حمیدرضا گفت:

    درورد بر میرزاکوچک که افتخار و نماد مقاومت ما مردم گیلان است .

  • فراز گفت:

    هر چی می کشیم از خودی می کشیم!!
    مثل بلایی که یه خودی سر سردار اورد..
    مثل هم استانی ای که آرزوی مرگواسه هم استانیش داره!!!!!

  • مقدادی گفت:

    میرزا ! خون جاری رگ هایت، جوشیده از حرارت عشق بود؛ عشق به وطن، یک صدا شور بودی و عشق. اندیشه ات به اقلیم پرچم های سرخ شهادت تعلق داشت.
    عطر نفس هایت، هنوز پیچیده است در جنگل های گیلان. بال گشودی و شادمانه خندیدی به هر چه سختی.
    از خویشتن گذشتی
    عهد کرده بودی که بگذری از خویشتن و گذشتی؛ گسستی بندهای اسارت را. خورشید، در قلبت تابیده بود و سیاهی هرگز در وجودت راه نیافت.
    فانوس وار، روشن کردی شب های تاریک جنگل را.
    تو، مرد شالیزارهای آزاد بودی و لحظه ای تاب نیاوردی در اسارت زیستن را.
    پرواز از آن تو بود و بال هایت، رهایی تو را می خواستند بر فراز درختان سبز آزادی. آزادی ات مبارک، گیله مرد بزرگ، میرزا کوچک خان !

  • رجبی گفت:

    اینجا «اَلاشِستان» است، با قامت‌های قیام کرده
    دوره «گَرمِشَه وا» سپری شده، برگی بر راشی نیست
    بادی سرد و سوز می‌وزد، از سمت «اسکله»
    گویی صدای خشن سرخ‌پوشان است که بدین سو، زوزه می‌کشد

  • سعیدی گفت:

    بذر جانانه کاشتم ای عشق
    چون که رویید و زنده شد جنگل
    سر به جنگل گذاشتم ای عشق
    چون که روییدن است مذهب ما
    نگذاریم بر بیابان سر
    لاله ها لاله اند تا به ابد
    گرچه باشند کشته و پرپر
    طعنه مردمان مرده پرست
    تیشه بر ریشه زد که افتادیم
    گرچه افتاده ایم لیک اکنون
    نوجوان رسته سرو آزادیم
    جای قانون جنگل اینجا نیست
    چون هوایی دگر به سر داریم
    گرچه ما جنگلی شدیم ولی
    ما به قانون گل وفاداریم
    زنده باد عشق چون که می روید
    عشق در لحظه های اینک ما
    راهی ام با قبیله غیرت
    عاشقند از بزرگ و کوچک ما

  • اطهری گفت:

    متن شعر گیلکی شیون فومنی :
    موزِر دَبَسته دانه میرزا مردِ میدان بو
    نه من ، نه تو که اَمی خانه سبزِمیدان بو
    نیشه می داغ َ مَنستان سفیدرودا خاطر
    که لاله لاله اونِ خونِ دیل خروشان بو
    اویه که پَر فوکونه واشکِ هراس ، کُوتر
    جوخوفته کو سر ِ کبکانه ره خروس خوان بو
    پائیز که ناجیه رختا درختِ تن داشتی
    اَ باغ رِ اون ِ سایه اَرَش واگردان بو
    پرنده بو که بهارا اَرا اورا بوردی
    ایی وار به کویِ کمندان ، ایی وار به گیلان بو
    هوجور که باد بزنه خیزرانَ مُردابا
    همیشه خواب اونه شین جنگلِ پریشان بو
    ورای دانه نو بو ، تا خو را به داما کشه
    انَر تُرنگِ شکاربان هَه خلق ایمان بو
    به دونیا زنده نانستی ، نه شیخا ، نه شایا
    خو آسمانِ ستاره ، خو سفره ، رِ نان بو
    نفس دایی اَ هوا رِ ، نفس نفس گوفتی
    گیلانِ حافظِ جان همت ِ جوانان بو
    چره گی میرزایا خان ، خان اونه کوچیکا کونه
    اونی که رعیتَ خونَ بوخوردبو ، خان بو
    ورق ورق تَره تاریخا جَ دهه ایشتاو
    گیلان مَشتِگی الان ، می خانه آبدان بو
    به خون بینیشته غروب دم ایتا زمستان روز
    گیلانِ خلقِ ستاره می کاس چومان بو
    چره گولاز نوکونه شاعرانِ جی شیون
    تی وصفِ حالِ رِ وختی قلم به فرمان بو
    موزر دَبَسته دانه میرزا مردِ میدان بو
    نه من ، نه تو که اَمی خانه سبزِمیدان بو

  • موسوی گفت:

    ۱۱ آذر که می رسد چهره میرزا دوباره از پس پرده ذهنم نمودار می شود . میرزا کوچک جنگلی که خسته ولی نه درمانده از مبارزه با ستم در ۱۱ آذر ، ۹۰ سال پیش در تلاش برای گریختن از کمین دشمن در سرمای گزنده کوهستانهای گیلان جان خود را از دست داد.
    با اینحال او هنوز زنده است ، زنده تر از بسیاری از ما زندگان . او نه تنها در حافظه تاریخی مردم این دیار سرسبز که در قلب و ذهن همه ایرانیان ماندگار شده .
    میرزا معصوم و مبرا از اشتباه نبود . او انسان بود و طبیعتا در گوشه هایی از مبارزاتش تصمیمات نادرستی نیز گرفت . اما آنچه او را در خاطره ها نگه داشته عزم و اراده قوی او برای نبرد علیه بی داد بود . میرزای چشم آبی و دریا دل ما امن و آسایش خود را فدای آزادی و سربلندی این ملت کرد.
    هر بار که می خواهم از میرزا بنویسم به یاد این ابیات شاعر بزرگ گیلان شیون فومنی می افتم که می گوید ” موزار داوسته دانه میرزا مرد میدان بو ، نه من نه تو کی امی خانه سبزه میدان بود” (کسی که اسلحه به کمر بسته می داند که میرزا مرد میدان بود / نه من و تو که خانه مان در سبزه میدان بود ( منظور زندگی در امن و آسایش است ) و می مانم که آیا لایق نوشتن از او هستم .
    آری مرا در این امن و آسایش چه که در مورد میرزای بزرگ بنویسم . او که اسلحه به کمر بست و به جنگل زد تا از مردمش در برابر ظالمان داخلی و متجاوزان خارجی حمایت کند.
    با اینحال نمی توانم که از او ننویسم . مردی که نماد آزادگی ظلم ستیزی و شجاعت و استواری این ملت است .
    او میرزا بود ُ، معلمی بزرگ . آموزگاری که به جای نشستن در مکتب به میدان آمد به قلب حادثه زد تا تاریخ را بسازد و اینگونه بود که ماندگار شد .
    پس میرزای عزیز ” تی شالا می کمر داود ” (شالت را به کمر من ببند ) شاید که به یمن آن ، روح بزرگ آزاده ات در وجود ما نیز حلول کند
    خانم گیتی بابایی

  • گیله مرد گفت:

    میرزا آنچنان که خون تو در رگ نسل امروز گیلکها جاری است، در زمان خودت نبود. نسلی که امروز در این سرزمین در حال رشد است به خوبی آموخته است که در باغ وحش باید حیوان و در برابر گاوان و خران و گوسفندان و گرگان و شغالان باید ببر بود.
    آنچنان که اعراب و یونانیان و ترکان و روسان و … آرزوی فتح گیلان را به گور بردند، نسلی امروز در این سرزمین در حال رشد است که تمام جوش و خروش آن نسل ها را یک جا دارد… یک جا…
    ما پرافتخارترین قوم ایرانی هستیم و چه افتخاری از این بالاتر که از نظر ژنتیکی نیز بیشترین شباهت را به تنها افتخارات ایرانیان یعنی هخامنشیان و ساسانیان و اشکانیان داریم.

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    کسی هست که بدونه اصلیت میرزا کجایی بود و چرا به روسهای (سفید) تزاری اجازه نداد برن روسهای (سرخ)کمونیست رو که حاکم بر روسیه شده بودن شکست بده؟آیا این حرکت میرزاکوچک دلیلی بر دشمنی با روسهای سفید تزاری مسیحی خدامرست و دوستی با کمونیست های ضد خدا نبود؟

    لطفا یک نفر این دو پرسش رو پاسخ بده.من فقط پرسش کردم
    با سپاس

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    آقای اسماعیلی سایت باشگاه کدام مناسبت ملی رو منعکس کرده؟بگو بدونم

  • حمیدرضا گفت:

    میرزا کوچک خان جنگلی در قلب همه مردم گیلان جا داره .اقای اشکان غایبی بهتون پیشنهاد میکنم کتاب سردار جنگل اثر ابراهیم فخرایی رو مطالعه کنید

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    آقای گیله مرد با سخنان پایانی شما موافقم

  • شهرام گفت:

    حضرت اشکان عزیز. ما سه سال همراه این سایتیم تقریبا اکثر مناسب های ملی و دینی را پوشش میدهد . اما خوبه جناب عالی هم منظورتان را بفرمایید ؟

  • شهرام گفت:

    آقا اشکان پاسخ این سوالات را هم خودت می دانی و هم بزرگوارانی که سایت رو می بینند . این که میرزا رشتی و متولد استاد سرا بوده این که جنگلی ها در دوران تزارها قیام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، امّا در آغاز پیروزی انقلاب اکتبر، روابط جنگلی ها با روس ها حسنه شد. پس از چندی روس ها سیاست خود را تغییر و از حمایت نهضت جنگل دست کشیده و سرانجام به آن خیانت کردند.
    میرزا ابراهیم حشمت پسر میرزا عباسقلی طالقانی (حشمت‌الاطبا اول) و مشهدیه خانم سکینه بانو در حدود سال ۱۲۵۶ شمسی در اسر طالقان به دنیا آمد.

    لازار فئودورویچ بیچراخُف، (به روسی: Лазарь Фёдорович Бичерахов)، (زاده ۱۵ نوامبر ۱۸۸۲ در سن پترزبورگ – درگذشته ۲۲ ژوئن ۱۹۵۲ در دارمشتات)، افسر اوستیایی ارتش روسیه تزاری بود که در جنگ جهانی اول، جنگ داخلی روسیه و جنگ جهانی دوم در ناحیه قفقاز شرکت کرد
    ا اصالت دیگور از اوستیا، متولد سنت پیترزبرگ روسیه و پدرش افسری از ناحیه تِرِک[* ۱] اوستیا بود. پس از گذراندن مدرسه ابتدایی در سنت پیترزبرگ، وارد مدرسه نظامی الکسی‌وسکوی مسکو شد .[۱] طی جنگ اول جهانی، ابتدا در هنگ اول گروسکو موژدک (سالهای ۱۹۱۴-۱۹۱۵)خدمت کرد. سپس در ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸ در سپاه ژنرال باراتف
    با درجه سرهنگی خدمت نمود که درگیر در جنگ جهانی اول در ایران بود. او فرماندهی یک واحد قزاق تِرِک به استعداد ۸۰۰ نفر را برعهده داشت . پس از انقلاب روسیه، در اوایل ۱۹۱۸ فرماندهی گروهی حدودا هزار نفره از قزاقان ضدانقلاب را برعهده گرفت که تحت فرماندهی انگلیسی‌ها به فرماندهی ژنرال دنسترویل قرار گرفتند. بیچراخف برای الحاق نیروی خودش به انگلیسیها، معادل چهل میلیون دلار امروزی از ایشان پول دریافت نمود . هزینه ماهیانه نیروی بیچراخف برای انگلیسیها ماهیانه ۲۲۰ هزار تومان بود
    میرزا همراه با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو (حاکم خلخال)، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد، به طرف کوه‌های تالش حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای درآمدند.

    خبر درگذشت میرزا به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده به همراه شماری تفنگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی که رضا اسکستانی بود، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده و آنگاه به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. جسد بدون سر میرزا کوچک خان در میان زاری و شیون زنان روستایی در گورستان دهکده به خاک سپرده شد.

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    آقا شهرام من گفتم اصلیت میرزا نه خودش.در ضمن پرسیدم کدام مناسبت ملی؟آیا شهادت جز مناسبت ملی هست یا مذهبی؟
    در ضمن میدونی اوستیا کجاست و اوست ها کی هستن؟

  • فرهادسپیدرود گفت:

    میرزا بزرگ مرد تاریخ ایران و جهان..میرزا مثل خیلیهایی که اینجا از پشت سیستم فقط حرف میزنن نبودش…میرزا مرد عمل بود…حرف زدن با عمل کردن خیلی فرق داره…افرادی مثل میرزا و ارنست چه گوارا شناسنامه ناریخ معاصر هستن…مهم طرز فکر و اقدام میرزا بودش که جلو بیگانه ها واستاد روسها که توی یک شب و چند ساعت شهرک ان زلی رو تسخیر کردن ولی هرگز نتونست وارد رشت بشن و در منطقه پیله داربن پیربازار زمین گیر شدن…لعنت بر بدخواهان رشت و لجن پراکنهای علیه رشت و میزرا

  • فراز گفت:

    اشکان غیابی!
    حرف های پرت زیاد می زنی!
    همش دنبال حاشیه و جدلی داداش!
    با همه سر ناسازگاری داری و با نوشته های بی ربط و آزاردهندت همه رو می رنجونی..
    ما اگه نخوایم جنابعالی حرف بزنیم کیو باید ببینیم؟!!!!