وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

بازنشر – جمله چوپانیم

رضا بابایی

وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – داستان موسی و شبان را در مثنوی معنوی، لابد خوانده‌اید

دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا و ای اله

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارُقت دوزم کنم شانه سرت

چون تو را بیماری‌ای آید به پیش

من تو را غمخوار باشم همچو خویش

جامه‌ات شُویم، شپش‌هایت کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم

مناجات عجیب و غریب چوپان، موسی را برآشفت. خدایی که موسی می‌شناخت، شیر نمی‌نوشید، جامه و چارُق (کفش) نمی‌پوشید، از خواب و خور منزه بود، بیمار نمی‌شد، سر و دست و پا نداشت… پس موسی، آستین همت بالا زد و چوپان نادان اما عاشق را دانا کرد. به او گفت:

شیر آن نوشد که در نشو و نماست

چارُق آن پوشد که او محتاج پاست

لم‌یلد لم‌یولد او را لایق است

والد و مولود را او خالق است

گفت و گفت تا اینکه چوپان بیچاره دانست چه خطایی کرده است. پس «جامه را بدرید و آهی کرد تفت/ سر نهاد اندر بیابان و برفت.»

وحی آمد سوی موسی از خدا

بندۀ ما را ز ما کردی جدا؟

عتاب خدا، موسی را پشیمان کرد. پس در بیابان در پی چوپان دوید.

عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ ترتیبی و آدابی مجو

هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو

تا اینجای داستان موسی و شبان را که احسن القصص مثنوی است، همه شنیده‌اند و هم‌سن‌وسال‌های من در کتاب‌های درسی پیش از انقلاب خوانده‌اند…

مولوی، اصل داستان را با تفصیل بسیار می‌آورد، ولی پاسخ شبان را به مژدۀ موسی، مجمل و آهسته در چند بیت سربسته می‌گوید. وقتی موسی به او مژده می‌دهد که «هیچ ترتیبی و آدابی مجو»، شبان می‌گوید: نه! پس از این، من دربارۀ خدا سکوت می‌کنم.

من چوپان بودم و تو موسی؛ اما ای موسی، بدان که تو را نیز موسایی است که تو در نزد او چوپانی. موسای تو نیز چوپان است نزد موسای خویش و در این سلسلۀ «موسی‌و‌شبانی»، هیچ موسایی نیست که شبان نیست و هیچ شبانی نیست که موسی نیست.

اگر گفتار یا باورهای ما را با آن حقیقت مطلق بسنجند، ارج و ارزش گفتار هیچ‌کس، بیش از «جامه‌ات شُویم، شپش‌هایت کشم» نیست. گیرم تو خطای مرا دیدی؛ نزد موسای خویش برو تا بدانی که تو نیز می‌گویی:‌ «جامه‌ات شویم شپش‌هایت کشم.» و موسای تو نیز شبان است، اگر موسای خویش را بیابد.

پس ما همه بسیار شبانیم و اندکی نیز موسی. آن کس که به این اندک ببالد و بغرّد و آن بسیار را نبیند و آرام نگیرد، فرعون است. در این راه که بدایت آن هزار منزل دارد، فرقی چندان نیست میان آن که یک گام جلوتر است با آن که یک گام عقب‌تر. اگر فرقی است، میان بدایت و نهایت است. ما همه در بدایت راهیم، و تا نهایت، همه شبانیم.

اخلاق شبانی، اخلاق مدارا و حیرت است؛ نه اخلاق فرعونی که می‌گفت من آخرین حلقه در سلسلۀ موسی‌وشبانی‌ام: انا ربکم الاعلی.

هان و هان گر حمد گویی گر سپاس

همچو نافرجام آن چوپان شناس

حمد تو نسبت بدان گر بهترست

لیک آن نسبت به حق هم ابترست

جنگ هفتاد و دو ملت، جنگ ابتران است؛ جنگ چوپان‌‌هایی که خود را موسای بی‌موسی می‌پندارند.

جمله چوپانیم، موسی جز تو نیست

قطرۀ مستیم، دریا جز تو نیست

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 2 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

19 دیدگاه ارسال شده است

  • موسوی گفت:

    دیدن عیب خود. از آنجایی که کم اتفاق می‏افتد که انسان خودش عیبی نداشته باشد، بلکه شاید ابتدا چنین اتفاقی نیفتد. بنابراین زشت است که آدمی خویشتن را سرزنش نکند و پیوسته به سرزنش دیگران پردازد. علی علیه السلام در این باره فرمودند: “اکبر العیب ان تعیب غیرک بما هو فیک / بزرگترین عیب آن است که دیگری را به چیزی که در خودت هست سرزنش کنی.”
    “اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله / بزرگترین عیب آن است که عیب بشماری چیزی را که مانند آن در تو وجود دارد. ”
    امام باقر علیه السلام فرمودند: “کفی بالمرء عیبا ان یتعرف من عیوب الناس ما یعمی علیه من امر نفسه او یعب علی الناس امرا هو فیه / برای انسان این عیب بس است که از عیبهای دیگران چیزی جستجو کند که از دیدن آن در خود نابیناست یا چیزی را بر دیگران عیب گیرد که در خود او هست.”
    انسان باید بداند همان طوری که خودش دارای عیب است، دیگران نیز مانند اویند و همان طوری که او از اصلاح عیب خویش عاجز است، دیگران هم مثل اویند. لذا کسی که به عیوب خود واقف و معترف باشد هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر نمی‏آید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله‏ فرمودند: “طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس / خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیوب مردم باز دارد. ”
    پرداختن به عیوب دیگران، باعث می‏شود که انسان از معایب خویش غفلت کند و آن عیبها همچنان در وی بماند. انسان عاقل کسی است که هنگام دیدن عیبی در دیگران، متوجه به خودش شود که اگر در او هم چنان عیبی هست در صدد اصلاح خویش برآید، نه آنکه از خویشتن غافل شود و به کشف عیوب دیگران بپردازد.

  • سیدرضا سیدمحمدی گفت:

    چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی‏روی؟ چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم. دانشمند گفت: آنچه آموخته‏ای برای من بیان کن. چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است: او این که تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
    دوم این که تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم. سوم این که تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم. چهارم این که تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم. پنجم این که تا پای در بهشت ننهاده‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. دانشمند او را تصدیق کرد و گفت: همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از کتب علم و حکمت بی‏نیاز است.

  • بابک حمیدی گفت:

    روان پزشکان به که می گویند نرمال؟ اخلاق بخش عمده‌ای از پیکره نرمال بودن را تشکیل می‌دهد. اخلاق، انسان را وادار به پیروی از برخی باورهای ارزشی و متعالی می‌کنند. ما در روان‌شناسی، انسان را مظهر تعالی خداوند می‌دانیم. یعنی ایمان به خداوند، ایمان به ارزش‌ها، ایمان به مقدسات تعریف شده که بخشی از آن به مقدسات و ارزش‌های متعالی برمی‌گردد و بخشی از آن نیز به اخلاق و صفات خوب متعالی مانند توکل، امید و… مربوط می‌شود و فرد نرمال چنین اخلاقی دارد و به آنها تمسک می‌جوید.

  • حسن اسدی گفت:

    تا به حال دقت کردید یک عصا درطی مسیر چقدر به زمین می خوره تا تعادل صاحبش رو حفظ کنه . در مسیر زندگی برای عزیزان خود چون عصا باشیم.

  • جمال سجودی گفت:

    خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم.

  • نصرالهی گفت:

    دنیا مثل دوربین عکاسیه سیداحمد کیاییه ، لبخند بزن عزیزم.

  • مهران گفت:

    تو هر کاری بزرگ باشه یا کوچیک اگه محور اون کار خدا نباشه اون کار ولو به ظاهر موفق بشه ولی عاقبتش به خیر نمیشه!

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    کسی هست که بدونه اصلیت میرزا کجایی بود؟
    آیا اصلا میدونید لازار فئودورویچ بیچراخوف دشمن بزرگ میرزاکوچک یک ایرانی بود؟
    آیا میدانیدکسی که سر میرزاکوچک را از تن جدا ساخت یک گیلانی بود؟
    آیا میدانید دکتر حشمت همرزم میرزا کوچک نه رشتی بود و نه گیلانی؟
    آیا میدانید شرایط رفاهی مردم در زمان سلطه میرزاکوچک چگونه بود؟
    و اینکه چرا میرزاکوچک به روسهای (سفید) تزاری اجازه نداد برن روسهای (سرخ)کمونیست رو که حاکم بر روسیه شده بودن شکست بده؟آیا این حرکت میرزاکوچک دلیلی بر دشمنی با روسهای سفید تزاری مسیحی خداپرست و دوستی با کمونیست های ضد خدا نبود؟

    لطفا یک نفر این چند پرسش رو پاسخ بده.من فقط پرسش کردم
    با سپاس

  • شاهین گفت:

    تا توانی می گریز از یار بد / یار بد بدتر بود از مار بد.
    مار بد تنها همی بر جان زند / یار بد بر جهان و بر ایمان زند.

  • جیردهی گفت:

    پسر دختر نیبه با دوعا دانه

    تی مو راتا نیبه با آب و شانه

    سرا دن می دیل صارا پسندا

    سک گله نشا دشتن بخانه

  • علی گفت:

    بدبختى آدمایى مثل ما اینه که تو اوج بى کسی مون به پست آدمایى میخوریم که خیلی ناکس هستن

  • ساسان گفت:

    ازآدم‌ها بگذر!
    دلت را بزرگتر کن…
    ناراحت این نباش که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه یک‌طرفه است….
    مهم نیست اگر همیشه یک‌طرفه‌ای
    شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای
    و بدهکار خودت، وجدانت , رفاقتت و خدایت نیستی…….

  • شهرام گفت:

    هنوز در هیچ بودنی تعادل
    و در هیچ ماندنی تداوم ندیده ام
    همگان زود ترک می کنند
    زود هیچکس می شویم
    و تنها جا می مانیم

  • شکان غایبی ساسانی/با داماش و سپیدرود و فرهنگ والایمان،رشت را به جهانیان بشناسانیم./ @gilanebozorg ۲ / آذر / ۱۳۹۵ ساعت: ۱۵:۰۹ گفت:

    ما فرزند رشتیم.فرزند گیلانیم.فرزند آل زیاریم.آل زیاری نیای هر گیلک و مازنی است.آل زیاری که ایران به زیر سلطه اش رفت و بارها پنجه در پنجه حکومتی اهریمنی به نام بنی عباس افکند و بغداد پایتخت خلفای عباسی را نیز محاصره نمود.
    ما فرزند مرداویج زیاری و قابوس و جستان و نوشیروان هستیم نه فرزند مزدوران کاسه لیس کمونیست مزدور بیگانه.
    ما گیلک ها بیش از شش هزار سال تاریخ داریم.بزرگترین نیای ما فریدون کیانی بود که به همراهی کاوه آهنگر ضحاک ماردوش را در البرز کوه به بند کرد.ما فرزندان پروفسور ابراهیم پورداوود و سمیعی هستیم.ما فرزندان اترخان رشتی هستیم.
    ما فرزند میرزا نیستیم.ما رشتی هستیم.
    اینها چیزیست که می خواهند شما ندانید.
    زنده باد رشت و رشتی
    و مرده باد مزدوران کمونیست که دروغ می پراکنند

  • شهرام گفت:

    آقای غایبی این مقاله خواندنی و تحقیقی نهضت جنگل قیام میرزا کوچک خان جنگلی را مطالعه بفرمایید .

  • فرشید گفت:

    امسال برای سپیدرودتیم شهر ما جنوب غرب شرق نداره سرور همه تیم هاست زند ه باش نظر محمدی

  • مهران گفت:

    از حالا سعید دقیقی ، آبشک و حسن زاده رو برای فصل بعد سپیدرود آماده کنید! فقط بازیکن گیلک بگیرید !بیاییم لیگ برتر قول میدم لااقل بازیهای خانگی کسی حریف ما نیست!

  • Yasin گفت:

    ابای و گیلک نره بازیکن فقط زبل و چقر بگیریم حالا چ خارجی چ داخلی مهم هدفه

  • مهران گفت:

    آقای رئیس سایت بعد گذشت سه روز از بازی پیکان هنوز وقت نکردی بازی اینده سپیدرود و سپاهان رو درج کنید .وافعا جای تاسف داره . نکنه منظورتون بازی سال اینده دوتیم در سال 97 می باشد . البته اگر دوتیم درلیگ برتر بمونند.