وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

جو زدگی؛ مصداق ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

مصطفی در

وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – امروزه پس از گذشت سال ها، اگرچه بساط کوپن از جامعه ایرانی برچیده شده اما همراهی غیرمنطقی با پدیده های هیجانی جمعی – یا همان « جوزدگی » ، هنوز هم بخش قابل توجهی از تجربیات روزمره ما را تشکیل می‎دهد.

هر یک از ما در طول روز به فراخور شغل و موقعیت خود، موارد متعددی از این فرایند رفتاری را در میان اطرافیان خود مشاهده می کنیم؛ آدم هایی که تاب مقاومت در برابر فضای پیرامون خود را ندارند و در کوچک ترین مواجهه با « جَو » در چشم به هم زدنی سپر می اندازند. تازه این جدای از موارد نه چندان کمی است که خود ما هم در فضا هضم می شویم و به موج های هیجانی به وجود آمده، می پیوندیم.

اگر کمی با خودمان صادق باشیم، حتما به یاد می آوریم مواردی را که بی هیچ استدلال، صرفاً به پیروی از جمعی خاص، مرتکب کنشی خاص شده ایم.
تعدد مصادیق و فراگیری آنها حاکی از این است که جوزدگی تا مغز استخوان ما نفوذ کرده، در حدی که رواج اپیدمیک آن را هیچ کس نمی تواند انکار کند. از نمونه های ساده و پیش پا افتاده همچون بوق زنی دسته جمعی پشت چراغ قرمز بگیرید تا سطوح رفتاری کلان تر از جمله کنش های جمعی سیاسی و اجتماعی، همه و همه موید درستی همین گزاره هستند.

اندکی جست و جو در ادبیات و فرهنگ ایرانی و تامل در رخدادهای اجتماعی و سیاسی، نشان می دهد که جوزدگی، نه یک معضل نوظهور که آسیبی دیرپا در سپهر فرهنگی ماست و جایگاه رفیع و خدشه ناپذیر ضرب المثل « خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو » در فرهنگ شفاهی و مکتوب ما هم شاید از همین مسئله نشات گرفته باشد.

پیشینه « جوزدگی » هر چه که باشد، قطعاً پیدایش فیس بوک و رواج آن در میان ما ، نقطه عطفی در تاریخ آن است، هر کس که فقط یک بار گذرش به این شبکه مجازی افتاده باشد، در درستی این گزاره لحظه ای تردید نمی کند که رفتارهای ایرانی ها در فیس بوک به شکل دراماتیکی متاثر از « جو » است؛ چه آن که تنها اگر ایرانی باشید می توانید یک روز از خواب برخیزید و در کمال تعجب ببینید بسیاری از دوستانتان عکس های پروفایل خود را به تصویر گوسفند تغییر داده اند و این همه برای اعتراض به کشتار حیوانات در عید قربان انجام شده است.

نه اشتباه نکنید! اینکه همین اعتراض کنندگان همیشه، گوشت قرمز می خورند و همین عید قربان را در زندگی واقعی خود، به نزدیکانشان تبریک می گویند، به شما و هیچ کس دیگر ربطی ندارد، اینگونه چون و چرا تراشی های منطقی و جستجوی روابط علی- معلولی در گفتمان جوزدگی هیچ جایگاهی ندارد.

واکنش های فیس بوکی ما به واقعه درگذشت بنیانگذار شرکت کامپیوتری اپل نیز، نمونه تمام عیار دیگری از جوزدگی مجازی ایرانی بود. در آن روزها نقل قولی دهان به دهان می گشت که « طرف فرق آیفون در خانه اش را با Iphone نمی داند اما عکس پروفایل خود را به عکس استیو جابز تغییر داده است »، این شوخی به اعتبار شوخی بودنش، رگه هایی از اغراق هم با خود داشت اما کیست که نداند، اندوه مجازی ایرانی ها برای مرگ استیو جابز، تنها در گفتمان جوزدگی ایرانی بود که می توانست قابل تعریف و تفسیر باشد.

نمونه های جوزدگی مجازی ایرانی ها، به دو موردی که ذکرش رفت محدود نمی شود. برشمردن تک تک مصادیق این مسئله در رفتار فیس بوکی ایرانیان، به مثنوی هفتادمنی ختم می شود که نه گفتنش در توان نگارنده هست و نه شنیدنش در حوصله مخاطب. مرگ فلان نویسنده، توهین فلان خواننده، پوشش فلان بازیگر، رای دادن فلان سیاست مدار، خاطره گویی از فلان رخداد سیاسی وغیره، همه و همه مصادیق همین فرایند رفتاری آزاردهنده هستند.

حدیث جوزدگی ایرانی در عرصه مجازی و خصوصاً فیس بوک بسی بغرنج تر از عرصه واقعیت است و این شاید در مسئولیت گریزی ذاتی که وب برای اهالی هزاره سوم به ارمغان آورده، ریشه داشته باشد.

از مصادیق که بگذریم، در این خصوص نکاتی وجود دارد که شایسته تامل و تدقیق است؛ جوزدگی-چه از نوع مجازی و چه از نوع واقعی اش- هر چه که باشد با توسعه یافتگی فرهنگی و اجتماعی نسبت عکس دارد.

ظریفی از استادش نقل می کرد که « حماقت وقتی جمعی شود، ناپدید می شود.» در جوزدگی اما، گاهی نه تنها وجه حماقت بار برخی کنش ها نادیده انگاشته می شود، که در کمال ناباوری آن کار واجد ارزش تلقی می شود، به طوری که شخصِ “به جَو نپیوسته ” چنان مغبون و مطرود می شود که انگار از مهم ترین قافله روشنفکری عالم جا مانده است!

در این فضا منطق به شکل بی رحمانه ای مورد تعرض قرار می گیرد و قضاوت ها به شدت کاریکاتوری و مضحک می شود. بیش از آنکه ماهیت و معنای ذاتی کنش ها مهم باشد، وجه نمایشی آنها اهمیت می یابد و بدین ترتیب دیوار واقع گرایی روز به روز کوتاه و کوتاه تر می شود.

کمرنگ شدن حس مسئولیت پذیری یا به تعبیر بهتر تقویت روحیه مسئولیت گریزی از دیگر پیامدهای محتوم جوزدگی است. این پدیده، فضایی را فراهم می کند که در آن هر کسی با انتساب عواقب کار خود به دیگران، از پذیرفتن مسئولیت می گریزد و این در دراز مدت مناسبات انسانی جامعه را غیرمسئولانه می کند.

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + دوازده =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

4 دیدگاه ارسال شده است

  • علیرضا اسدی نژاد گفت:

    کجای این مقاله به سپیدرود مربوط میشد آیا ؟

  • فراز گفت:

    آقای اسدی نژاد عزیز…
    وبسایت رسمی باشگاه, هر سری مقاله ای علمی و روانشناسی رو واسه بالا تر بردن دانش تماشاگران سپیدرود نشر میده که اگه عمیقا به مطالب یاد شده دقت کنیم, اثراتی از اون رو در ورزشگاه های فوتبال کل کشور مشاهده خواهیم کرد…

  • علیرضا اسدی نژاد گفت:

    آقای فراز عزیز ! وبسایت محترم باشگاه که این مقاله های به اصطلاح روانشناسی و علمی رو نشر میده باید به فکر ارتباط منطقی بین مقاله و مسائل باشگاه باشه و گرنه برای بالابردن دانش تماشاگران سپیدرود اینهمه سایت علمی و روانشناسی هست که دیگه احتیاجی به مراجعه به سایت باشگاه نیست ، البته من از ادبیات این مقاله خیلی خوشم اومد و قلم نویسنده رو هم خیلی دوست دارم ولی به نظر شما چند درصد کاربران سایت باشگاه ، پیام این مقاله رو متوجه شدن ؟

  • میثاق جعفری گفت:

    با سپاس فراوان بابت مطلب پر محتوا و زیبا، بماند که همین جملات باعث رنجش بخش عظیمی از این جامعه به ظاهر ارزشی می شود،کلام زیبایتان من را بیاد کتاب شاهکاری به نام جامعه شناسی خودمانی از حسن نراقی و همچنین جامعه شناسی نخبه کشی از علی رضا قلی انداخت.کاش این گونه نقدها جای خود را بیش از پیش در میان تیتر های رنگارنگ رسانه ها باز کند تا شاید کمی ، فقط کمی باندیشیم.
    در اخر باید بگویم این گونه نقدها نه تنها ورزش این مملکت ، فوتبال و سپیدرود را در بر میگیرد ، بلکه شامل تمامی لایه های جامعه می شود.