وبسایت باشگاه سپیدرود رشت
در اهمیت برند و بی توجهی باشگاه های ایرانی: حق با بازیکن سابق سپیدرود است
علی رضا مویدی فر
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – در فوتبال ایران به برند و ارزش پیراهن و افتخارات یک باشگاه و بازیکن اهمیت چندانی داده نمیشود.
اگر مدیران فوتبال در ایران میخواهند بدانند برند باشگاه، پیراهن، بازیکن و مربیشان چه ارزش بزرگی دارد، به همین چند عبارت از یک بازیکن فوتبال گوش کنند.
شایان مصلح در بخشی از نخستین مصاحبه مفصل خود پس از کنار گذاشته شدن از فهرست پرسپولیس چنین میگوید: «من دو سال قهرمان ایران شده و به فینال آسیا رسیدهام. در چنین شرایطی پیوستن به تیمهای پایین جدولی خندهدار است و باید در تیمهای مدعی بازی کنم» (نقل به مضمون).
شاید نخستین برداشت از این گفتهها، نوعی تبختر و خود برتربینی نزد این بازیکن باشد، اما این پاراگراف در لایههای زیرین خود واجد نکته بسیار مهمی است که مدتها است ناشیانه در فوتبال ما نادیده گرفته میشود و آن چیزی نیست جز مفهوم «برند».
مصلح، آگاهانه یا ناخودآگاه، درک کرده وزن نام و جایگاهش در فوتبال ایران، بسیار فراتر از نخستین روزی است که بهعنوان یک بازیکن لیگ یکی به پرسپولیس پیوست. به اندازه این وزن و جایگاه کاری نداریم، اما همین درک، از هر طریق، مصلح را وادار ساخته تا اینبار با آگاهی، از ارزش افزودهای که برایش ایجاد شده و برند شخصی که ساخته محافظت کرده و آن را ارزان نفروشد.
مفهوم و جایگاه برند در فوتبال ایران با سهلانگاری محض، نادیده گرفته میشود و باشگاهها، بهویژه باشگاههای صاحب هوادار، لابهلای نتایج و حواشی فصل و بین فصل، به این نکته مهم بیاعتنا هستند؛ نکتهای که در صورت جدی گرفته شدن و کار دقیق و علمی روی آن، چهبسا در میان و بلندمدت میتواند تاثیرات فرهنگی و اقتصادی مهمی در عملکرد باشگاهها ایجاد کند.
تلاشهای ناپیوسته و جسته و گریخته برخی باشگاهها، به دلایل مهمی از جمله بیثباتی مدیریت و وجود نداشتن راهبرد مشخص سازمانی و نیز درگیریهای قانونی و روزمره، به جایی نرسیده و هیچکدام از آنها نتوانستهاند این ظرفیت بالقوه را به مرحله بهرهبرداری برسانند.
همین شایان مصلح از باشگاه پرطرفدار سپیدرود رشت به سطح اول فوتبال ایران رسید؛ باشگاهی که در بلاتکلیفی محض دست و پا میزند و در همین حال، نام و لوگوی باشگاهش، از سردر فروشگاهها تا کیوسکهای مطبوعاتی و گاریهای کبابی دورهگرد، در سرتاسر شهر، توجه مشتری را جلب میکند، بیآنکه دیناری از این بهرهبرداریها به سپیدرود برسد یا اینکه فقط در صورت توقیف لوگوی سرخابیهای پایتخت عوض بدهکاریهایشان است که از اهمیت برند باشگاهها آگاه میشویم.
سالها است که باشگاههای فوتبال ایران برای کسب درآمدهای حاشیهای مانند فروش پیراهن، به طناب وجود نداشتن قانون کپیرایت آویزان میشوند، در حالی که نخستین قدم برای رسیدن به آن روز مهم، فهم اهمیت برند باشگاه و تحقیق، برنامهریزی و اقدام جهت حفظ، کنترل و بهرهگیری از آن است. همین یک قلم قانون استفاده از نشانهای تجاری، اگر جدی گرفته شود، میتواند صاحبان برندهای بزرگ ورزشی ایران را قدمی به سمت احقاق حقوق قانونی اقتصادی و اجتماعیشان پیش ببرد.
برندینگ، معجزه خاموش فوتبال ایران است، به شرط اینکه مدیران بمبافکن باشگاهها میان روزمرگیهای پرهزینهشان، کمی هم سر بالا کرده و دنیای اطرافشان را بهتر ببینند و توانایی درک چنین پتانسیلهایی را در خود ایجاد کرده یا تقویت کنند.