وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

پر قو لازم نیست؛ فوتبال باید چکش بخورد
استاد اردشیر لارودی
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – فدراسیون فوتبال، در قبال تیم ملى چه فکرى در سر دارد؟ آیا درست است این غلط که تیم ملى، یک جورهایى، سرنوشتش به سرنوشت کىروش وصل است و گره خورده مىنماید؟
١- از دیدن بازىهاى لیگ برتر، باید چه حالى به ما دست بدهد؟
چقدر لذت بردید از دیدن فوتبالى که سپیدرود ارائهگر آن بود و از پا عقب نکشیدن تیم على دایى، که گویا مىخواست تعریف کند معناى «زدى ضربتى، ضربتى نوش کن» را برابر تیم على کریمى که روز به روز سرتقتر، بازى به بازى تخستر و میدان به میدان یقهگیرتر، نشان مىدهد؟
نمایش سپاهان در آبادان، نمایشى نداشت! نفتىهاى شهر آبادان را، هم تیمتر، هم سزاوارتر و هم به بازى مشتاقتر دیدیم ولى به همان نسبت که آبادانىها، به هر دلیل ورزشگاه تختى شهرشان را بهطور چشمگیرى خالى گذاشته بودند، آرى درست به همین اندازه، سپاهان در روز اول نیمفصل دوم لیگ هجدهم، فرق داشت با سپاهان روز آخر نیمفصل اول! چند قدم به عقب را تحویل گرفتیم تا برسیم به چند قدم به جلو!
نباید بگوییم و نمىتوان گفت سپاهان، بازنده بازىهاى هفته شانزدهم شد، ولى باید به برنده نبودنش و دور از انتظار بازى کردنش و عقبنشینى قابل لمسش اشاره کرد! سپاهان از ریل خارج نشده ولى با ترمز دستى در حال حرکت است! و این…
خب! رسیدیم به مجید جلالى که بیشتر نشسته بود و انگار که خودش هم خودش را، در نساجى به رسمیت نمىشناخت! منصوریان و ذوبآهن را هم باید با همین چوب زد که زیاد و زیادتر از ۶ گل نزدند! در فولادشهر، اصفهانىها، حرفشان را زدند: مفتى هم به تماشا نیامدند!
پرسپولیسشناسى و پدیدهشناسى
٢- درباره پرسپولیس که چطور میزبانى بود، بعداً باید گفت و زیادتر هم باید گفت! چراکه اول باید اجازه داد پرسپولیس، تیم مدل جدیدش را بشناسد و خوب ویرایش و پیرایشش کند، سپس آنگاه که کامل به میدان فرستاده شدند، یعنى وقتى که بودیمیر، ترابى، سروش، شیرى و سیامک (در پست جدیدش که باید در آن قالببندى شود) تبدیل شدند به عناصر درجه اول پرسپولیس دلخواه برانکو، گفتنىها را آغاز کنیم! همه چیز را بگوییم و بىتعارف هم!
امروزه، باید یک نوع «پرسپولیسشناسى» را هدف خود قرار داد! پرسپولیسشناسى هدفمند و البته که «پدیدهشناسى پروپیمان» و این هم کاملاً هدفمند! یحیى گلمحمدى از جمله آن «کسانى» است که دیگر براى خودشان و براى فوتبال ما، کسى شدهاند! کسى که شاخص هم هست و شخصیت ممتاز شدن هم دارد!
استقلال و طلوع دوباره
٣- امروز، بازى استقلال را مىبینیم که عجیب سر خودش را شلوغ کرده است و براى شفر، چه زمینههاى خوبى فراهم کرده است! یک تیم و اینهمه بازیکن؟ یک تیم و این همه مهاجم نوک؟ یک تیم و براى هر پست، بیش از ٣ نفر مدعى گردنکلفت و آیندهدار؟ استقلال، تیم بازیکنان است یا تیم بازىبلدها؟
درباره تیم استقلال هم تند نباید رفت! حتماً «شفر» یک برنامهاى دارد، حتماً راهاندازى این «هنگ» از بازیکنان مورد پسند استقلال و شخص «هر شفر» یک شیوه مخصوص به خود را طلب مىکند! در فصل نقل و انتقالات، استقلال خوب گرد و خاک کرد، حالا ببینیم که پشت اینهمه بگیر و ببند چه حرکتى را شاهد مىشویم! فعلاً تا امروز غروب و بعد تا روزهاى در حال بلند شدن و طولانى شدن بعدى! قصد استقلال، طلوع دوباره است! تبدیل شدن به یک تیم برنده!
جانشین کىروش، از حالا زیر ذرهبین
۴- کىروش رفت! قصه کىروش- چه خوب بود و چه بد، چه موفق بود یا با عدم توفیق قرین، تمام شد! حالا باید به فکر کسى بود که مثل کىروش نباشد و از او هم کمتر نباشد! حالا باید به آمدن مردى بیندیشیم که برایمان پیروزى در دو دایره را باورپذیر کند! پیروزى در عرصه خوب بازى کردن را و پیروز شدن در عرصه خوب نتیجه گرفتن را! یادمان نرود که ما به غلط، کىروش را لاى پر قو خواباندیم و این کلاً غلط بود! غلطها را تکرار نکنیم و چشمان عیبیاب خود را باز کنیم و زبان نقاد خویش را بهکار گیریم و اجازه ندهیم با جانشین کىروش، یک کىروش دیگر باشد! با زبان نقد، با بیان انتقادى!