وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت ویژه – با «مرحوم» گفتن شان چگونه کنار بیاییم!؟

رادنی دیدار

وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – علی انصاریان ، پگاه گیلان – پرسپولیس ، ورزشگاه عضدی رشت ، سال ۱۳۸۲، عکاس: کاوه کاویانپور

عجیب اینجاست که از تمام آنچه که در بالا نوشته شده فقط یک پرسپولیس مانده و بس! داش علی چند ساعتی هست که پرواز کرده، پگاه منحل شده، ورزشگاه عضدی تخریب شده و سال ۸۲ مدتهاست که رفتنی بی بازگشت داشته و کاوه کاویانپور نازنین هم چهار سالی هست که نداریمش!

واقعن باور کردنی نیست که همه ی این بلاها در فاصله فقط ۱۷ سال بر سرمان آوار شده و تو گویی قرن ها از اینروز می گذرد و شاید اگر لنز دوربین کاوه قوی تر بود و می شد چهره هواداران بک گراند این عکس را تماشا کرد، بر تعداد غایبان امروز درون این عکس خروار خروار افزوده می شد.

سال ۸۲ یعنی سه سال پس از اینکه مهدی هاشمی نسب داغ بر دل قرمزها گذاشته بود و به لوییس فیگوترین شکل ممکن سر از تیم رقیب در آورده بود، پسر خوش قد و بالای تیم محمودخان یاوری و منصورخان پورحیدری (عجیب که اینها هم دیگر در جمع مان نیستند) پس از پنج شش سال حضور در پرسپولیس حالا به قلب هواداران انبوه شان نفوذ کرده بود و دیگر نه علی انصاریان خالی که به درجه ی «داش علی» مفتخر شده بود.

لقبی که نخستین بار او گرفت و بعد از او به هیچکس نیامد. لقبی که با ایستادگیش پشت سلطان پس از شبه کودتا اکبرغمخوار بر علیه علی پروین طنینش محکم تر هم شد و با پروین رفت و سال بعد با احترامی چند ده برابر بازگشت. (آخر امروزی ها یادشان نمی آید که آن موقع که هنوز پروین خودش را نابود این و آن نکرده بود، حمایت از سلطان هزینه داشت و متر و معیار آزادگی به حساب می آمد!) و وقتی هم چند سال بعدتر که محمدحسن خان انصاری فرد، پنبه داش علی را به جرم کوهِ پشتِ سلطان بودن زد و او از سر لجاجت و کفر محمدحسن خان بیرون آوردن، به استقلال رفت نه تنها خبری از فحش های بی اصل و نسب گونه نشد، که انگشت اتهام بی عرضگی به سوی مدیرعامل نشانه رفت و غلظت تشویق های داش علی انصاریان در جایگاه شورشی ۳۶ حتا با پیراهن آبی، بیشتر هم شد.

پوشیدن پیراهن قرمز کمرنگ استیل آذین به همراه یار غارش حامد کاویانپور زیر پرچم سلطان هم هرگز از افسوس هواداران پرسپولیس برای دیدن دوباره داش علی در لباس قرمز کم نکرد و او هم به خیل بازیکنان بزرگی پیوست که حسرت خداحافظی با پیراهن تیم محبوب برای شان ابدی شد.

به هر روی مخترع سنجش تعصب از روی تعداد بخیه بدن، ابداع کننده واژه مثل کوه پشت پروینم، مالک منحصر به فردترین خنده های فوتبالی، صاحب رکورد فحش نخورترین بازیکن تاریخ فوتبال، خالق شوخی های بکر، دارای آمار رفیق بازترین فوتبالیست با بیشترین ارتباط در جامعه هنری و ده ها رکورد نانوشته دیگر ابدی شد.

حالا هم نسلی های ما دهه ی پنجاهی ها در ابتدای دوران میان سالی یکی یکی پر می کشند و هنوز فرصت زندگی پیدا نکرده، نشانی گورستان شهرها را یاد می گیرند و به ابدیت پیوند می خورند. و چه تلخ که شوربختانه تیم آن طرفی دارد روز به روز جذاب تر و پر و پیمان تر می شود و از کیفیت این وری ها کاسته می شود.

فقط این وسط یکی محض رضای خدا به ما دهه ی پنجاهی های گم شده در زمان بگوید؛ حالا که داور دارد به اشتباه به جای زدن سوت نیمه، پایان بازی را اعلام می کند و ما هنوز با این موضوع درست و حسابی خو نگرفته بودیم که دیگر نباید جلوی نام میناوند و انصاریان فوتبالیست و کاویانپور روزنامه نگار واژه جوان را بگذاریم، چگونه می توانیم با مرحوم گفتن شان عمری پس از این کنار بیاییم!؟

البته که عمری اگر باشد!

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 11 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

1 دیدگاه ارسال شده است

  • علیرضا اسدی نژاد گفت:

    به نظرم خیلی منطق مزخرفیه که یه مثلا اسطوره بخواد واسه اینکه حال مدیرعامل خودش رو بگیره بره تیم رقیب و به احساسات همه هوادارهای تیمش دهن کجی کنه . تازه توی دربی هم هشتاد دقیقه فوروارد بمونه که بخواد گل هم بزنه و حسابی هوادارهای جدیدش رو سورپرایز کنه و به قبلی ها دهن کجی . مثل نیکبخت و هاشمی نسب . جالبه که رسانه هامون هم ازش با عناوین پُر طمطراق « لوطی » و « داش » یاد کنن . لوطی مهدوی کیا بود که وقتی یحیی بیرونش کرد اومد داماش ولی استقلال نرفت . لطفا تاریخ رو واسه نسل جدید وارونه جلوه ندیم و رسالت مون یادمون باشه .