وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت ویژه – کلیه ام نذر تو سپیدرود!

ایران ورزشی / احسان محمدی

باشگاهداری با فروش کلیه در اینستاگرام شاید یک ابداع کاملاً ایرانی باشد. معجون عشق، لوطی مسلکی، بن بست و جانم فدای تیمم. فروش کلیه آخرین راه یک انسان برای باز کردن گره زندگی‌اش است.

وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود هوای رشت حتی در میانه مرداد دلبرانه بود. رشت که می روم، بعد از قدم زدنی طولانی در سبزه میدان، وقتی قصد خریدی هم ندارم باز یک توک پا می روم بازار تره بار.

بوی میوه و سبزی تازه را می‌دهم توی ریه هایم. اکسیری است برای فراموش کردن رنج روزگار! از بازار که بیرون زدم پسر جوانی دوید طرفم. دستم را گرفت و چاق سلامتی کرد و برد به مغازه کفش فروشی‌اش و یکریز شروع کرد:

«آقا! از سپیدرود بگو! به امام حسین تیم ما تنهاست. کس نداره. شما حتماً تو برنامه بگو که این تیم عشق ماست. من قبلاً صیادی می‌کردم، تازه این مغازه رو زدم، ولی عشقم سپیدروده! جوونیم به فداش! بگو به دادمون برسن! بگو ما اینجا هیچ دلخوشی دیگه نداریم، فقط سپیدرود! خدا یکی، عشق یکی، تیم یکی، اونم سپیدرود!»

آنقدر تندتند حرف می زد که فرصت تأیید هم نمی داد. انگار فقط یک گوش ملی می‌خواست که درد دل کند. که از تیمش بگوید. هفته قبلش در رشت شش گل از سپاهان خورده بودند و خداداد عزیزی سرمربی تیم، تاب شعارها را نیاورده بود و بعد از نشان دادن علامت هیس به آنها، وارد درگیری لفظی هم شده بود.

فکر می‌کرد اگر من در یک برنامه تلویزیونی از سپیدرود بگویم احتمالاً به داد تیم می‌رسند. این کار را کردم و گفتم اما کسی به داد سپیدرود نرسید.

دیروز استوری تعدادی از هواداران این تیم را دیدم که نوشته بودند برای نجات تیم‌شان حاضرند کلیه‌شان را بفروشند. یاد جوان مغازه‌دار افتادم. اینکه احتمالاً او هم گوشی‌اش را دستش گرفته و در اینستاگرام نوشته حاضر است به خاطر عشقش کلیه هم بفروشد. با یک کلیه هم می‌شود زنده ماند اما بدون عشق، بدون سپیدرود نه!

باشگاهداری با فروش کلیه در اینستاگرام شاید یک ابداع کاملاً ایرانی باشد. معجون عشق، لوطی مسلکی، بن بست و جانم فدای تیمم. فروش کلیه آخرین راه یک انسان برای باز کردن گره زندگی‌اش است.

حتی خیلی از آنها که کلیه شان را در معرض فروش می گذارند، امیدوارم پوریای ولی پیدا شود و مشکلشان را حل کند بدون اینکه کار به تیغ جراحی بکشد اما این اتفاقات حتی نمادین و عاشقانه نشان می‌دهد مدیریت در فوتبال ایران به بن‌بست رسیده است.

انتظار اینکه یک سوپر پولدار یا یک عابر بانک با پول حلال از راه برسد و راحت خرج کند خیال‌پردازانه است. برای چه؟ با چه هدفی؟ شاد کردن دل مردم؟ آدم عاقل ترجیح می‌دهد برود مدرسه بسازد یا کفش بخرد برای بچه‌های پابرهنه. چرا باید پول بریزد به پای بازیکن فوتبال؟

کسانی هم می‌گویند چرا وزارت ورزش برای استقلال و پرسپولیس اینطور حاتم بخشی می‌کند و حتی وقتی گیر می‌افتند پای رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه را وسط می‌کشند اما یک ران ملخ نمی‌دهند به ما؟ اگر بحث ورزش و هوادار است که اتفاقاً رشت پر از عاشقانی است که کلیه‌شان را وسط گذاشته‌اند؟ تا کی تبعیض؟

تیم فوتبال باید مثل یک بنگاه سوددهی داشته باشد تا کاسب جماعت سرمایه اش را بگذارد وسط. وقتی قرار است در پایان فصل انبوهی بدهی و طلبکار ردیف شوند چه کسی حاضر است در این شرایط ناهنجار اقتصادی این فداکاری بزرگ را بکند؟ تازه اگر کسی هم پیدا شود آنقدر بند و ماده و تبصره و گزینش سر راهش است که نیامده، پشیمان می‌شود!

به تیم هایی مثل سپیدرود، صنعت نفت، ملوان، نساجی و … می گویم تیم‌های خون‌دار. تیم‌هایی که به فوتبال لذت می‌دهند، که می‌توانند یک شهر را بعد از شکست به غوغاکده یا ماتم‌سرایی تبدیل کنند.

حیف است که اینطور بی‌کس رها شوند که هوادار کلیه‌اش را حتی نمادین به حراج بگذارد! وقتش نرسیده که فکری اساسی و البته اجرایی و عملی برای باشگاهداری و مدیریت در این فوتبال رنج آور شود؟

 

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 + دو =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.