هادی پاکزاد
وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – در این دنیای آشفتهی بهسامان، هرکس مشغول کار خود است: نجار نجاری میکند، بقال بقالی میکند، نانوا نانوایی میکند، عطار عطاری میکند، سرمایهدار سرمایهداری میکند، کارگر کارگری میکند، بیکار بیکاری میکشد، امپریالیسم جهانی سازی یا جهانخواری میکند، سیاستمدار سیاستبازی میکند، شاعر شاعری میکند، مسافرکش مسافرکشی میکند.
کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد اتوبوسرانی میکنند، معتادها به اعتیادشان ادامه میدهند، قاچاقچیها در تلاش برای افزایش آمار معتادان فعال هستند! معلمها معلمی میکنند، ورزشکار، ورزش می کند، عدهای دست توی جیب هم دیگر میکنند، عدهی بیشتری هم دست توی جیبشان میرود! عدهای پارتیبازی میکنند، عدهای خودِ پارتی هستند، عدهای چاپلوسی میکنند، تعدادی کلاهبرداری میکنند، عدهای توی زندانها به فکر روزهای بیرون از زندان دل خوش میکنند، جمع کثیری در حوادث رانندگی کشته و مجروح میشوند …
واقعاً که در این دنیای بسیار آشفتهی بهسامان که همه مشغول روز و شب گذرانی هستند … چه هم همهی وحشتناکی از لولیدنِ آدمها دیده میشود که هنرمندانه دارند به زندگی توهین میکنند!
به سراغ هر کس میروی، فریادش به آسمان بلند است … هر کسی گویا باید غمی داشته باشد. هیچ کس نمیتواند با خیالی آسوده از داشتههایش برخوردار شود!! گویی سرنوشت چنین حکم کرده که آدمها اگر بخواهند در این دنیای آشفته، به سامان بگذرانند باید که غرق در … اضطرابها، از زیرکاردررفتنها، دو روییها، نارو زدنها، ترافیکهای افسارگسیختهها، وقت کشیها، سکتهها، افسردگیها، افزایش روانیها ، خودکشیها … باید در انتظار دهها، نه بلکه صدها برابر بیش از همهی اینها که گفته شد، باشند.
زندگی در این دنیای آشفتهی بهسامان، بیشتر به معجزه میماند! … هر کسی بیخیال نسبت به دیگری، روزگار میگذراند و سعی میکند که فقط به فکر خودش باشد … در چنین سامانِ آشفته بازاریست که همه در سایه زندگی میکنند! یعنی در برزخ بهسر میبرند …
نه دنیا را دارند و نه به قولی آخرت را! در چنین شرایطی اکثر آدمها، در حال لغزش دایمی بر روی یخی مواج بهسرمیبرند و خوشبختی و شادیهای کاذبِ شان را تنها در مقایسههای کور با دیگرانی جستجو میکنند که از قافلهی پیشرفت پوفکی خودشان عقب ماندهاند …
و حال از اینکه ،کمو بیش از آنان نیستند، احساس خوشبختی کاذب و پردردسر خود را غنیمت میشمارند و همین است که عموماً شادیها، ماندگاری ندارند و غمها ، جا خوش میکنند …
بالاخره آیا در چنین آشفته بازار نابهسامانیِ سامان یافته، استمرار بودنِ بهینه امکانپذیر است؟ آیا میتوان بودن بهینه را معنا و یا تعریف نمود؟ آیا طول این بودنها، عرض مطلوبی را بههمراه دارد؟ آیا تفوق و برتری نگرش بهرهکشی از دیگران نیست که چنین دنیای آشفتهی نابسامانی را … عرضه کرده است؟ و …