عماد واسع
وب سایت رسمی باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود – او هم به حتم، حرفهای زیادی دارد، چیزهایی شبیه به راز، یک حرفهایی از همین که شاید دیگر حوصله ایی برای بازگو کردنش را نداشته باشد.
آدمی با سختگیریهایش توی تحلیل فوتبالی که می بیند و توی فلسفه اش گنجانده، خاص است، یک بینش شخصی، از فوتبالی که تویش توی سلیقه ش هضمش در درک فنی به همین راحتی نیست.
چه کسی باشد مثل محمدرضا مهدوی، که خیلی زودتر از موعد برایش می نویسیم، قبل از اینکه خودش بخواهد کفشش را بیاویزد، نه به زور!
فردی که به حتم، حداقل تنها خلاء فوتبالی زندگیش عدم دعوت شدن حداقل یکباره اش به تیم ملی ۱۴ نفره مشخص، توی تمام این سالهای فوتبالش بود،که ایکاش کی روش را زودتر می یافتیم.
او که حالا توی سپیدرود، برای ده، پانزده، و یا بیست دقیقه، به طرز جالبی مثل هجده ساله ها برای گرم کردن تحرک دارد تا بیاید توی زمین، یک چیزهایی مثل اثبات، مثل آنهایی که حرفشان عملشان می شود.
مانند نوری سوسو می زنند، یکی مثل مهدوی، که فوتبال را با پوست و گوشت خونش حس می کند، باز مهم است، او که حالا دیگر دنبال خیلی چیزها که عده ایی هنوز دنبالش هستند ،نیست.
مهدوی یکی از آنهایی است که باید توی پایان دوران فوتبالش، زحمت به خرج بدهد، و مثل همه گنجینه دارها، از همه آنچه دیده و شنیده انجام داده زبان به میان آورد، یک چیزی فراتر از زندگینامه همین سبلریتی های فوتبالی، که بیوگرافی زندگی و موفقیتشان را به رشته تحریر بیرون می آورند.
او باید بنویسد، از تمام سرگذشتی که توی فوتبال دیده، از نگاهش، از تصمیم هایش، و از فوتبالی که همیشه آنطور دوست داشت لذت برد، برای من که این روزها، مثل بچه های عشق پیراهن گرفتن توی آخر بازی همیشه روی سرش خراب می شوم و دوست دارم همش بگوید و من بشنوم، هر روز به این فکر می کنم.
ای کاش زمان را دوباره به عقب می کشاندیم، و دوباره از او می خواستیم برای ما فوتبال را شروع کند، اصلا بعد از گل سه امتیازیش توی لباس پگاه توی زمین خاکی و چمن عضدی به ذوب آهن، مثل او که توی این شهر، همه چیز را برای او توی هم قاطی اش کردیم.
او که غنای فنی ش، بر کسی هیچ گاه پوشیده نبوده، حتی توی کج بینی، بخیل بودنمان، برای مهدوی که حتم باید مجبورش کرد بعد از فوتبال روی به تربیت فوتبال برای نسل های بعد بیاورد، همین بس، از کنارش بودن، زخم رک بودن را بر جانت یادگاری بگذارد.
شاید حریص تر از همان پسر بچه چسبیده به فنس با منت هایش برای گرفتن پیراهن بازیکن مورد علاقه اش، نه اینکه از چه کسی می گیرد، بلکه داشتن آن پیراهن برگ برنده ایی برای فروختن فخر به دیگران و هم سن و سالانش باشد.
برای مهدوی که فکر می کنم، باید فوتبال را گاهی با سختگیری ها و نوع نگاه همان دست آدمها نگاه کرد، تا فهمید، فوتبال با حضور آنها به همین راحتی، کسی نباید مدعی باشد و ورود کند.