وبسایت باشگاه سپیدرود رشت

یادداشت روز – قدرت استدلال

محی الدین فلسفی

وب سایت فرهنگی ورزشی سپیدرود – یکی از آموخته های ما آدمیان که جنبه عمومی دارد بد فهمیدن قدرت است. البته اکثریت ما نه همه، برای کسب قدرت تلاش  می کنیم و گاهی برای رسیدن آن دست به هر کاری می زنیم. آن چه قدرت محسوب می شود ما را چشم بسته به دنبال خود می کشد، چه زن باشد و چه مرد، پول و ثروت و مقام و احترام و  آن چه اجتماع آن را به عنوان قدرت قبول دارد.

ما با بدست آوردن و داشتن قدرت احساس توانایی می کنیم و  خوشحال می شویم، این حال خوب کاذب تا چند ماه دوام دارد و بعد روز از نو و روزی از نو. بدون تعارف  ما معتاد این نوع روش ها شده ایم . اگر بخواهیم قدرت واقعی را درک کنیم بایستی روش و فرهنگ خودمان را مورد بازبینی قرار دهیم. ممکن است دسترسی به قدرت از هر نوعی که می پسندیم ، از نظر ما مثبت جلوه کند اما ممکن است در بطن خود نامتعارف و غیر واقعی و حتی ضد اجتماعی محسوب شوند.

از یک ساختمان بلند به یک محوطه عظیم پر از آدم نگاه می کنیم چه چیز به ما بیشتر یاری می رساند که این آدم ها در این محوطه ای که جمع شده اند چه کار می کنند، چه هستند، چه می خواهند و چه معنایی دارند؟. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم چنین دنیایی است و ما نسبت به آن همین قدر دوریم و نیز از آن نیز دورتر ؛ چرا که ما معنای آدم و ساختمان و … را هم در ابتدا نمی دانیم.

اگرچه ما با هوشیاری و درایت و خردمندی خود است که می توانیم به فهم این دنیای پیچیده نایل آییم ولی آنچه که بدیهی است این است که استدلال کردن و اثبات کردن در شناخت اشیایی که از دوردست مشاهده می کنیم بی فایده است و راه ما را به جایی نمی برد. بلکه ما بیشتر باید به دنبال نشانه ها بگردیم تا اینکه فلسفه ببافیم.

نشانه هایی که ما را به این نزدیک کند که ماهیت آن آدمها چیست، چه می کنند و چه می خواهند. و بیشتر به دنبال فهمیدن و درک کردن آن دنیا باشیم تا اینکه به بحث و جدل روی آوریم و انکار و اثبات کنیم.

مسلماً اگر کسی کامل بفهمد که این یک مسابقه فوتبال است که قوانین آن به این صورت است نمی تواند به همه با استدلال آن چه فهمیده ثابت کند و توضیح دهد و چه بسا به خیلی از قوانین و انگیزه ها نتوان بدون استفاده از اطلاعات و پیام هایی از آن دنیای دور کامل پی برد.

ممکن است او نتواند رفتار تک تک بازیکنان را به خوبی بیان کند، بلکه بیشتر می تواند نشانه هایی را بیان کند که این آدمها چه هستند و اینجا چه می خواهند و هدفشان از حرکت دادن توپ به سمت این جعبه های بزرگ چیست و معنای پاس دادن و آن فریادها و غیره هرکدام چیست ولی نمی تواند خیلی آن چه که می گوید ثابت کند و یا استدلالات دقیقی بیاورد بلکه فقط می تواند به کسانی که دوست دارند بفهماند این مفاهیم را بیان کند و بفهماند.

اخبار مرتبط با خبر بالا را از دست ندهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 1 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

9 دیدگاه ارسال شده است

  • واداران متعصب استاد اشکان غایبی + رشتی های مقیم تهران + تیفوسی های سپیدرود + رشتی های متعصب + دختر و پسرهای ناب رشت گفت:

    ا هواداران استاد غایبی از شما تشکر می کنیم که این یادداشت زیبا را نوشتید .

  • د گفت:

    آقای فلسفی این حرف هایی را که نوشتی جای بحث داره چرا این حرف می زنی الان تو این جامعه که پر از دردو سر است اگر سواد ومهارت نداشته باشی تورا قبول خواهند کرد والله نه کاش می شد از بتن کثیف فوتبال رشت صحبت می کردی تا از بازیکنی که با دردورنج فراوان وارد این فوتبال می شود حتی با کتانی پاره وارد مسابقات می شود به عشق فوتبال وارد زمین بازی می شود به غیر از تمرینات تیم تنهایی تمرین می کند وقتی مربیان پایه همین باشگاه از او راضی هستند چون به دلیل نداشتن پارتی باید بگذارد این پسر حتی خرجیه پولش را که پدرش به او می دهد صرف کرایه راه می کند وحتی هیچ چیز بعد تمرین برای خوردن ندارد زندگی و وقتش را برای این تیم گذاشته است می شود با احساس این جور جوانان بازی کرد چرا این طور است چرا حق کسی است توی بزرگسالان باشد ودور از حواشی باشد الان باید برای خودش تک تنها تمرین کند تو شهری که من در اینجا به دنیا آمدم چون پارتی ندارم باید بشینم کنج خانه این انصاف هست نه واقعا این انصافه ما از اسلام وایمان ومسلمان بودن فقط حرف داریم ولی پایه عمل می شود عدل وانصاف وجود ندارد ویک سری آدم هایی که واقعا استعداد دارن باید کور شوند تا کسانی که پارتی دارن به حد سر منزل خودشون برسن با اینکه 10درصد قابلیت اون فرد زحمت کشیده رو نداره کاش می شد آدم های درستکار روی فوتبال ما می آمدند نه آدم های که خودشون رو با یک سری تعلقات به این فوتبال می چسبونن این ها فکر هیچ چیز را نمی کن سپیدرود الان داره نتیجه می گیره آیا از اون دفاع تا حمله چند سال می تونن بازی کنن واقعا این خیالات کوتاه مدت است وهیچ جوان گرایی نکردیم آقای نویسنده بیا تو از درد ودل کسانی که زحمت می کشن وچون پارتی ندارن به حقشون نمی رسن بنویس

  • کمال گفت:

    بد فهمیدن هم منطق خود را دارد و بدفهمی بخشی از راهی میشود که باید طی کنی به ویِژه این که به نادرست ترین وجه ،‌اعتقاد داری که درست می فهمی !

  • کمال گفت:

    فهمی دردی است که فرد را نمی کشد اما دیگران را دق مرگ می کند!

  • براری گفت:

    کسانی حق دارند،دیگران را نفهم خطاب کنند؟؟؟

    اصلا حق دارند؟

    ویژگی یک انسان نفهم چیست؟؟؟

    آیا کج فهمی و نادانی و جهالت، با نفهمی فرق دارد؟؟؟
    چرا عده ای، فقط آنانی که موافق افکار و عقاید سیاسی خودشان هستند
    چرا فهمیده و با درک و شعور و با سواد و قابل احترام می دانند و بقیه را نفهم؟؟؟

  • جانی پور گفت:

    دیریست

    کلام یاوه می خریم و

    ادراک می فروشیم

    خستگی ها را جاودانه کردیم

    عشق را زمینی

    تنهایی را آسمانی…

    در جامه خلاصه ات کردیم

    در محتوا تهی

    در زندگی کلام

    در باطن پوچ…

    چشم ها را به حقیقت گشودیم

    به زشتی غنائت کردیم

    روشنایی را مظهر گمراهی

    بیداری را مظهر شب

    و خدایمان را از نو ساختیم.

  • محسن نیک عاملی گفت:

    کافی است، زورگیر باشی،
    کافی است بیشتر از متوسط جامعه ات عمر کنی،
    کافی است در یک مصاحبه، «دشوار» را «دوشوار» تلفظ کنی،
    کافی است کلمات را بی عمق و معنی، اما با وزن و قافیه، به زنجیر بکشی،
    کافی است ماشینی لوکس داشته باشی با پلاکی رند،
    تنها یکی از اینها کافی است تا خبرساز شوی، بر سرخط خبرها بنشینی،
    تنها یکی از اینها کافی است تا له یا علیه تو، بگویند و بنویسند و زار بزنند یا فریاد کنند.
    حتی لازم نیست آدم باشی،
    کافی است توپی باشی، سرگردان میان رنگ های آبی و قرمز،
    تا صفحه نخست روزنامه ها را از آن خود کنی،
    زیرا اینجا، سرزمین زندگی در حاشیه هاست…
    سرزمینی که مردمش از متن می گریزند و در حاشیه تنفس میکنند.
    در فرهنگ ما، کودکان مستعدی که به دلیل محدودیت مالی، محرومیت از رشد و تعالی را تجربه میکنند،
    از نگاه تیزبین حاشیه نگر ما، پنهان می مانند،
    چون هرگز زورگیری نکرده اند،
    چون عمرشان از متوسط عمر جامعه کمتر است،
    چون میکوشند واژها را درست تلفظ کنند،
    چون حرفها و دردهایشان، بی وزن و قافیه است،
    چون دردهایشان، در قالب تصویر نمیگنجد،
    چون تصویر راه رفتنشان با پای پیاده، درخشش پلاک یک خودرو لوکس را ندارد،
    و برای سرفصل گزارشهای خبری جذاب نیست،
    به خاطر بسپاریم:
    بسیاری از آنها که امروز، حاشیه های خبری جامعه ما را ساخته اند،
    قرار بوده روزی پایه های اصلی متن این جامعه باشند،
    چرا که ما از آنها غافل مانده ایم،
    چون اولویتهای دیگری داشته ایم…

  • وحید گفت:

    نکته جالبی که نظر بنده را به عنوان یک پژوهشگر جلب کرده است این می باشد که برای متون فلسفی هواداران با فرهنگ رشتی کامنت های زیاد می گذارند و برای متون فوتبالی کامنت کمتر.

  • مسلم اكبري گورنداني گفت:

    درودبر شما.کاش برای مرحوم آتنا محمدی هم تحلیلی ارائیه می دادید.دروازبانی که در سکوت کامل از جامعه ما رخت بر بست.واقعا باید برای جامعه زن ستیز ما سوگنامه نوشت!!